چقدر خوب دل شکستن را بلدی حبیب! چقدر خوب! بشکن! باز هم دل زینت را بشکن! هزار هزار بار بشکن! اما زینت روی کارتن جانش اتیکت زده است «این دل شکستنی نیست! »
یعنی کسی جرئتش را ندارد دلی را که به دل حبیب بسته شده، بشکند. آن وقت تو می خواهی دلم را بشکنی؟
حبیب من! اگر حبیب دلم بداند دلم را شکسته ای جلویت را می گیرد. نمی گذارد پربکشی. نمی گذارد دنبال حوری ها راه بیفتی و برای شان چشم و ابرو بیایی. این چشم ها فقط برای من است. برای من است که باید باز شود و از عمق نگاهش به فریاد بزند: «منتظرتم زینت. اون قدر منتظرت می مونم تا بیایی.»