شامگاه بیستوچهارم فروردین سال ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهداء» شیراز وابسته به کانون فرهنگی رهپویان وصال در میانه عزاداری و آن زمان که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای حسینیه را عطرآگین کرده بود و دل از دلدادگان حریمش میربود، هنوز نوای «کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا» تمام نشده بود و به گوش میرسید که در چشم برهم زدنی انفجاری مهیب، حسینیه را زیر و رو کرد و ۱۴ نفر از بهترینها و پاکان این شهر که در میان آنها دو نفر دختر و دو پسربچه نیز بودند، بر دل بیریا و پاکشان نظر شد و پسند یار شدند. سخت است و دردناک که بخواهی پرپر شدن دوست و هم هیئتیات را که سالها در کنارش بودهای، نفس کشیدهای، خوردهای و خوابیدهای نظارهگر باشی. مگر میشود اینها را به یاد آورد و نسوخت؟ مگر میشود لحظههای نورانی و معنوی عزاداری او بر مظلومیت حسین (ع) را تداعی کرد و اشک نریخت؟ آخر مگر امکان دارد هر دو در حب به حضرت مادر (س) ذوب شوید اما به یکدیگر محبت پیدا نکنید؟ محبت و علقهای که یک سر دلت را به مشهدالرضا میکشاند و سر دیگرش را به کربلا و قطعاً آن را در هیچ مجلس و محفلی جز مجلس عزای حسین نخواهی یافت. فقط خداست که میداند چقدر عذابآور است بخواهی قطعههای بدن و قطرههای خون دوست شهیدت را که همین چند ثانیه پیش در کنارت نشسته بود و داشت بر فراق امام حی و زنده میگریست را حالا بر در و دیوار حسینیه نظارهگر باشی. حالا اما میان او و تو فاصلهای است که پر نمیشود مگر آنکه تو هم شهید بشوی. فاصلهای که او و جایگاهش را دست نیافتنی کرده. «عند ربهم یرزقون» جایگاه میهمانان سفارشی خداست، همانطور که در کلام خداوند آمده است. آری شهید نزد خداوند روزی میگیرد و جایگاهی در عالم خلقت دارد که هیچ جایگاهی با آن قابل قیاس نیست.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۴۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 286 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۳۲:۰۰ |
نویسنده | سعیده سادات اکبری |
ناشر | انتشارات شهید کاظمی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۸/۰۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 71,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
به وضوح دیده میشد که یک تربیت خانوادگی موفق میتونه چه ثمرهای داشته باشه. خوش به حال مریم که دختری مثل راضیه تربیت کرد. دختری که زندگیش سرشار از یاد امام زمانش بود، چیزی که متاسفانه تو زندگی امروزهی امثال من خیلی کمه 😔