روبرتو پرونه
اولین بازیاش در سری آ من هم در پارما بودم، زمانی که نویو اسکالا او را به زمین فرستاد تا مقابل میلان از دروازه دفاع کند. یک تازهکار تمامعیار بود، اما نه یک آماتور. من زیر برف مسکو آنجا بودم و هیچکس، حتی خودش هم نمیخواست در آن هوای سرد که اولین بازیاش برای تیم ملی بود آنجا بایستد. وقتی برای اولین بار پیراهن یوونتوس را بر تن کرد در تورین بودم و به این فکر میکردم آیا انتخاب درستی کرده است؟ زمانی که اولین قهرمانیاش را به دست آورد در اودینه بودم و همهی ما فکر میکردیم که داستان دیگری را زندگی میکنیم و مینویسیم.وقتی لیگ قهرمانان را از دست داد در منچستر بودم، حسرتی که تا به امروز هم باقیمانده است؛ و شبی که «کاناواروی وفادار» جام جهانی را به دست او داد در برلین بودم.
در تمام این مکانها و لحظات بودم، اما فقط من آنها را تجربه نکردم. حرفم این است که داستان جیجی بوفون را خیلیها میتوانستند بنویسند، حتی شاید بهتر از من؛ اما زیبایی این کتاب که از دید من که بسیار خودخواهانه است، این واقعیت است که از دل یک دوستی متولد شده و شکلگرفته است. تخممرغ (کتاب) و مرغ (دوستی) هیچکدام اول وجود نداشتند، همهچیز پیروی مادر طبیعت بود که هرگز اشتباه نمیکند.