0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  مُردن کار سختی است نشر ثالث

کتاب مُردن کار سختی است نشر ثالث

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
درباره مُردن کار سختی است
عبداللطیف السلیم دو ساعت قبل از مرگش، هرچه توان برایش باقی مانده بود را جمع کرد، به چشمان پسرش، بُلبل، خیره شد و بار دیگر خواسته‌اش، این‌که آرزو دارد در گورستان عَنبیه دفن شود، را تکرار کرد. گفت که با این کار بالاخره استخوان‌های او در زادگاهش، در جوار خواهرش، لیلا، به آرامش می‌رسند؛ چیزی نمانده بود که بگوید کنار عطر خواهرش، اما مطمئن نبود که جسد خواهرش بعد از چهار دهه هنوز همان بو را می‌دهد یا نه. گفت که این چند کلمه، آخرین وصیتش است و چیز دیگری به آن اضافه نکرد تا مبادا فرزندش، حتی اندکی، دچار ابهام و سردرگمی ‌شود. او که تصمیم گرفته بود در آخرین ساعات عمرش سکوت کند، چشم‌هایش را بست و غافل و فارغ از آدم‌های پیرامونش با لبخندی بر لب در تنهایی خود فرورفت. به نِوان فکر کرد: به لبخندش، عطرش، پیکر عریانِ در عبایی مشکی پوشیده‌شده‌اش، آن‌گاه که سعی می‌کرد - همچون پروانه‌هایی که با هم جمع می‌کردند - در لحظه شناور شود. به یاد آورد که چطور چشمانش در آن لحظه برق زده بود، چطور قلبش گُرمپ‌گُرمپ تپیده بود، چطور زانوانش به لرزه افتاده بود، چطور نِوان را به بالین برده، اما قبل از این‌که بتواند لحظه‌به‌لحظه آن «شبِ رازهایِ ابدی» - این اسمی ‌بود که دوتایی برای آن شب خاص انتخاب کرده بودند - را به یاد بیاورد، جان سپرده بود. بلبل در یکی از معدود دفعات شجاع شدنش، تحت‌تأثیر کلمات بُریده‌بریده و چشمان غمگین و نمناک پدرش، مصمم و بدون هراس رفتار کرد. اما به پدرش قول داد خواستۀ او را که هرچند در ظاهر ساده و روشن بود، در واقع بعید بود کار راحتی باشد، به انجام برساند. طبیعی است مردی که پر از پشیمانی است و می‌داند تا چند ساعت دیگر جان خواهد سپرد، ضعیف باشد و خواسته‌هایی غیرممکن از عزیزانش داشته باشد. به همان اندازه طبیعی است فردی که وظیفه پرستاری از آن مرد را برعهده دارد و سعی می‌کند ظاهری امیدوار و بشّاش به خود بگیرد - دقیقاً کاری که بلبل می‌کرد - اجازه ندهد آن مردِ درحالِ‌موت احساس رهاشدگی و واماندگی کند. واپسین لحظات ما در این زندگی معمولاً زمان مناسبی برای رسیدن به ذهنی شفاف و بی‌آلایش نیست؛ در واقع این لحظات همیشه احساساتی‌ترین ثانیه‌های حیات ما هستند. دیگر در آن‌ها جایی برای تفکر منطقی باقی نمانده است، چون خود زمان درون آن‌ها، همچون آبی که به یخ تبدیل می‌شود، منجمد و منبسط شده است. برای مرور گذشته و صاف کردن حساب‌ها آرامش و اندیشه لازم است و آن‌هایی که به مرگ نزدیک می‌شوند، دیگر فرصتی برای این‌جور کارها ندارند. محتضر نمی‌تواند برای پرت کردن بارش به گوشه‌ای - برای این‌که بهتر بتواند از برزخ بگذرد و به سمت دیگر پل صراط، جایی که زمان دیگر در آن معنایی ندارد، برود - چندان منتظر بماند. بلبل بعدها، از این‌که در برابر خواسته پدرش مقاومت نکرده بود، پشیمان شد. باید به پدرش یادآوری می‌کرد که با توجه به شرایط فعلی مملکت چقدر اجرای خواسته‌اش دشوار است. همه‌جا پر شده بود از گورهای دسته‌جمعیِ مملو از اجسادی که هرگز قرار نبود شناسایی شوند. حالا هیچ مجلس عَزایی بیش‌تر از چند ساعت طول نمی‌کشید، حتی برای اغنیای شهر؛ مرگ دیگر کارناوالی نبود که مردم برای به رخ کشیدن ثروت و موقعیت خود به راه بیندازند. چند شاخه گل سرخ، چند عزادار که در سالنی نیمه‌خالی یکی‌دو ساعت خمیازه می‌کشیدند، کسی که یکی‌دو سوره از قرآن با صدای آهسته می‌خواند... تنها چیزهایی بودند که عاید هر میت می‌شدند. بلبل فکر می‌کرد مراسم تدفین ساکت، تدفینی عاری از تمام شکوهش است. حالا تشریفات و مناسک هیچ معنایی نداشت. برای نخستین بار، همه واقعاً در برابر مرگ با هم برابر بودند. فقیر و غنی، افسران و سربازهای ارتش، فرمانده‌های گردان‌های مسلح، سربازهای صفر، عابرهای تصادفی و آن‌هایی که تا ابد گمنام می‌ماندند: همگی با مشایعت جمعیت رقت‌انگیزی از عزادارها دفن می‌شدند. مرگ دیگر مایه اندوه و ناراحتی نبود، بلکه حالا به راه فراری تبدیل شده بود که زنده‌ها حسرت داشتنش را می‌خوردند.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۲۱ مگابایت
تعداد صفحات
206 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۶:۵۲:۰۰
نویسندهخالد خلیفه
مترجمسعید کلاتی
ناشرنشر ثالث
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۰۷/۲۸
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
100,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۲۱ مگابایت
۲۰۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 2 مخاطب
تلخ ☕️ (1)
5
50 ٪
4
0 ٪
3
50 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
2 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5
خوش‌خوان 🪶
تلخ ☕️
آموزنده 🦉

با تمام جزئیات زندگی سخت مردم سوریه رو قبل از شروع دوره ده ساله انقلاب و روزهای سخت و وحشتناک و پر آشوب دوران انقلاب رو به تصویر کشیده بود و ،تمام مدت خوندن این کتاب از اینکه مدافعین حرم اسد از ایران رفتن و به اسم مدافعین حرم، بر استمرار تباهی و ظلم مردم سوریه افزودن ، فشار می خوردم ، حیف که خالد خلیفه نموند و پیروزی انقلاب رو ندید ، الان که بعد فراری شدن اسد و پیروزی مردم کتاب رو خوندم تحمل خوندن اتفاقات آسون تر بود اینکه اونهمه رنج و ظلم بی نتیجه نمونده ، دلم رو آروم می کرد ، بیش باد فراری شدن دیکتاتورها و پیروزی شعور بر زور

5
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲

حتما باید تو لیست بخونم های هرکسی باشه

4.3
(6)
تلخ ☕️ (1)
103,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مُردن کار سختی است
خالد خلیفه
نشر ثالث
4.3
(6)
تلخ ☕️ (1)
103,000
تومان