فریدریش دانیل ارنست شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴) را به سبب درسگفتارهایش دربارۀ هرمنوتیک یکی از بنیانگذاران هرمنوتیک مدرن میدانند، هرچند در طول حیاتش هرگز خود کتابی دربارۀ هرمنوتیک منتشر نکرد. از نظر او، هرمنوتیک «هنر فهمیدنِ درست سخنان دیگری» بود، چون باور داشت «روال معمول» این است که ما سخنان یکدیگر را اشتباه بفهمیم و بدون اراده و انگیزۀ کافی و استفاده از روش مناسب به فهم درست نخواهیم رسید. به علاوه، او معتقد بود که اندیشیدن بدون زبان امکانپذیر نیست، یا در واقع اندیشهای که به قالب سخن درنیاید اصلاً اندیشه نیست. در نتیجه، او هرمنوتیک را ابزاری ضروری برای پی بردن به اندیشههای دیگران و حتی اندیشههای خویشتن میدانست، اندیشههایی که صورتهای زبانی متفاوتی به خود میگیرند، از گزارههای علمی گرفته تا بیانهای شاعرانه. اگر حقیقت آن اندیشهای است که فرد باور دارد مطابق با واقعیت است، و میتواند دیگران را نیز نسبت به درستی باور خویش دربارۀ آن قانع سازد، هرمنوتیک وسیلهای ضروری برای کشف حقیقت خواهد بود، چرا که اگر در وهلۀ نخست فهم درستی از اندیشههای دیگری و حتی خودمان نداشته باشیم، مجالی برای کشف حقیقت فراهم نخواهد آمد. در نتیجه، رابطۀ ناگسستنی اندیشه و زبان نزد شلایرماخر موجب میشود هرمنوتیک او، که بهاشتباه آن را صرفاً یک هرمنوتیک متنی معرفی کردهاند، دیگر فقط یک تلاش ادبی یا زبانشناسانه نباشد، بلکه جزئی ضروری از فرایند کشف حقیقت و بنابراین مسئلهای فلسفی باشد.
در زبان فارسی، بحث دربارۀ هرمنوتیک تقریباً از انتهای دهۀ ۱۳۶۰ و ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ با انتشار مقالاتی در مجلههای کلک، کیهان فرهنگی، ارغنون، و... آغاز شد، که از جمله شامل ترجمۀ مطالبی از پل ریکور و هانس گئورگ گادامر، و نگارش مقالاتی به قلم محمدرضا ریختهگران، بابک احمدی، یوسف اباذری، حسین غفاری، رضا داوری اردکانی، و دیگران بود. در میانۀ دهۀ ۱۳۷۰ کتابی دربارۀ هرمنوتیک منتشر شد که در آن دوره استقبال خوبی از آن صورت گرفت، نوشتۀ محمد مجتهد شبستری، با عنوان هرمنوتیک، کتاب و سنت: فرآیند تفسیر وحی (۱۳۷۵). البته پیشتر در ۱۳۷۱ نیز مراد فرهادپور کتابی را با عنوان حلقه انتقادی: ادبیات، تاریخ و هرمنوتیک فلسفی ترجمه کرده بود، که چندان مورد استقبال قرار نگرفته بود. کتاب مجتهد شبستری عموماً این برداشت را در ذهن مخاطبان پدید آورد که هرمنوتیک یعنی «هر کسی میتواند تفسیر خودش را از متن داشته باشد»، که با اِعمال این برداشت بر متن دینی نوعی نسبیگرایی پدید میآمد علت بروز دیدگاههای انتقادی افراطی در مقابل هرمنوتیک. اما واقعیت این است که سنت هرمنوتیکی در غرب در ابتدا دقیقاً تلاشی در خلاف جهت این برداشت بود. دستکم اگر به سخنان شلایرماخر در همین کتاب حاضر نگاه کنیم، بهروشنی میبینیم که او تلاش دارد اصول راهنمایی تنظیم کند تا از بروز خطا در تفسیر متن جلوگیری شود. او حتی معتقد است میتوان متن را بهتر از مؤلف آن نیز فهمید، و اگر مقصود مؤلف را معادل با معنای حقیقی یک متن بدانیم، این یعنی میتوان به معنای حقیقی یک متن پی برد. در نتیجه، دستکم هرمنوتیک شلایرماخر این پیشفرض را دارد که از یک متن هم تفسیرهای درست وجود دارد و هم تفسیرهای نادرست، و چنین نیست که هر تفسیری از یک متن درست باشد. در همان سالها بابک احمدی کتاب آفرینش و آزادی: جستارهای هرمنوتیک و زیباییشناسی (۱۳۷۷) را منتشر کرد، که در آن هرمنوتیک بیشتر با نگاه به هنر توضیح داده شده بود، نه با نگاه به دین. تفسیر و نقد آثار هنری، بحث بر سر اینکه آیا پی بردن به نیت مؤلف در تفسیر اثر هنری معیار است یا برداشت مخاطبِ اثر محوریت دارد، و مسائلی از این قبیل همگی پای هرمنوتیک را به عنوان دانش تفسیر به حیطۀ هنر باز میکردند. اما نگاه فلسفی به هرمنوتیک، و نه دینی یا هنری، در دو کتاب دیگر در همان سالها معرفی شد: علم هرمنوتیک: نظریۀ تأویل در فلسفههای شلایرماخر، دیلتای، هایدگر، و گادامر، نوشتۀ ریچارد پالمر، با ترجمۀ حنایی کاشانی (۱۳۷۷)، و هرمنوتیک مدرن: گزینۀ جستارها (۱۳۷۹)، که گردآوری متونی از اندیشمندان تأثیرگذار در نظریۀ هرمنوتیک بود. این کتابها همگی آثاری پیشگام برای معرفی یک حوزۀ مطالعاتی جدید در ایران بودند و از این جهت شایستۀ تقدیرند، اما همین پیشگام بودن موجب میشد ماهیتی مقدماتی در بحث از هرمنوتیک داشته باشند و نتوانند چندان در جزئیات و ظرایف بحث وارد شوند. طی دو دهۀ بعد، کتابهایی از هانس گئورگ گادامر، میشل فوکو، ویلهلم دیلتای، و پل ریکور در زمینۀ هرمنوتیک به فارسی منتشر شدند، و در کنار آنها آثار درآمدگونۀ خوبی نیز در قالب تألیف یا ترجمه و به صورت مقاله یا کتاب انتشار یافتند، که همگی توانستند تا حدی نقصهای آثار اولیه را مرتفع سازند. در همین اثنا، بهتدریج نویسندگان و پژوهشگران شروع به استفاده از هرمنوتیک در رشتههایی مانند جامعهشناسی، سیاست، حقوق و تاریخ کردهاند، چرا که بهویژه نزد فیلسوفانی همچون دیلتای، ریکور، فوکو و گادامر، هرمنوتیک روشی است برای پژوهش در علوم انسانی. بنابراین اکنون در ایران دیگر هرمنوتیک یک حوزۀ پژوهشی زنده و فعال است که هرچند در فلسفه ریشه دارد، اما میوههای آن در سایر رشتهها نیز برداشت میشود.