بگذارید عشق کار خودش را بکند همانطور که از عنوان این بخش مشخص است، میخواهیم در مورد عشق و کار صحبت کنیم. در حقیقت هیچ رابطهای میان این دو نیست و برخی معتقدند که احساسات شخصی و عشق را نباید وارد کار کرد؛ اما تجربه ثابت کرده که خلاف این موضوع صدق میکند. خواه شغل شما باعث ارتقا یا نابودی شما شود یا شما را خشنود کند؛ خواه به شما حس ارزشمندی بدهد یا برعکس. همان حسی را که نسبت به کارتان دارید، دقیقاً میتوانید در خانه و نزد عزیزانتان آن را تجربه کنید. موضوع این کتاب درباره این است که شما به چه کسی و به چه چیزی عشق میورزید. چگونه عشق میورزید و نسبت به عشق خود چه احساسی دارید. بین کار و زندگی خصوصی شما یک تعادل وجود دارد. اجزای وجود شما با هم مرتبط و متحدند. شما فنجانی دارید که میتواند پر از عشق باشد یا خالی از آن. قرار است در مورد زندگی عاشقانه شما صحبت کنیم. درباره علاقهمندیها، روابط، یادگیری، دوران کودکی و فرزندانتان. (البته اگر فرزند داشته باشید) ما در مورد این صحبت خواهیم کرد که عشق چگونه میتواند زندگی شما را سرشار سازد و چطور قادر است برای شما و عزیزانتان هدیههای شگرفی به ارمغان بیاورد. عشق یک وجود یکپارچه است، عشق است و عشق است و عشق. عشق میتواند به شغل، روابط و حتی به فرزندان شما مرتبط باشد. هنگامیکه از عشق خالی باشید، شکننده و آسیبپذیر میشوید ولی وقتی سرشار از عشق باشید، حضور شما شگفتی خلق میکند. آیا وقتی عشق را در آنچه انجام میدهید پیدا میکنید، انعطافپذیرتر میشوید؟ چه اقداماتی باعث میشود که شما را با عنصر عشق ارتباط و ارتقاء دهند؟ وقتی کسی شما را میشناسد و عاشق بهترین ویژگیهای شما میشود، به راحتی میتوانید روی آن فرد اثر بگذارید، چرا که او باورتان دارد. آیا تمایل دارید که روی دیگران اثر بگذارید و آنها را راهنمایی و هدایت نمایید؟ آیا در پاسخ دادن به افراد، تمامی تلاش خود را میکنید تا به او جواب درستی بدهید؟ آیا آن فرد عشقتان را حین پاسخ دادن حس میکند؟ حال به این بیندیشیم چه میشود اگر عاشق انجام کاری باشیم که اصلاً در آن تبحر نداشته باشیم؟ یا چه خواهد شد اگر کسی متوجه عشق واقعی ما نباشد؟ یا اینکه اگر فردی آرزو میکرد که کاش عشقی در وجود شما وجود نداشت چه میشد؟ بیایید تمامی این پرسشها را بررسی کنیم. البته من نمیتوانم از تمامی زوایای ممکن به این قضیه بپردازم، چرا که ویژگیها و خصوصیات شما در زندگی، خاص و منحصربهفرد زندگی خود شماست. زندگی من، زندگی شما نیست و صادقانه بگویم که من نمیتوانم به تمامی این پرسشها، پاسخهای کلیدی بدهم. بسیاری از ما هنگام صبح که از خواب برمیخیزیم و با عشق، روز را آغاز میکنیم، زندگی را بهگونهای میبینیم که گویی باید در برابر آن مقاومت کنیم. ما صداها را نادیده میگیریم، به آنها توجه نمیکنیم. هنگام راه رفتن، سرمان را پایین نگه میداریم و فقط زندهایم و به عنوان یک کارمند، یک پدر یا مادر یا یک دانشآموز نقش بازی میکنیم. ایراد این قضیه در این است که با این شرایط، وقتی به پایان راه میرسیم، هرگز صدای زندگی را نشنیده و معنای آن را درک نکردهایم و هرگز خود حقیقیمان را نشناختهایم. هنگام نوشتن این کتاب این امید را در سر داشتم که بتوانم برای تغییراتی در زندگی شما مؤثر باشم. در حقیقت، شما میتوانید روابطتان را با خود واقعی و با دیگران متحول کنید؛ چرا که واقعیت این است که زندگی شما چیزی نیست که بتوان آن را با یک آرامبخش از حرکت متوقف کرد. درواقع، منبع تمامی لذتها، علاقهمندیها، قدرت و تعهد، خود زندگی شماست. زندگی، هر روز برای شما نشانههایی میفرستد تا به شما ثابت کند که شما بهترین و قدرتمندترین، خلاقترین، جذابترین و خاصترین هستید. زندگی شما، هر روز با زبانی صحبت میکند که برایتان قابل درک باشد. همینطور که با هم کتاب را میخوانیم، بیایید تصمیم بگیریم از یک زبان ساده و روان، در زندگیمان استفاده کنیم و نشانهها را رمزگشایی کرده و به راز خارقالعاده قدرت درونی خود پی ببریم.
توصیف (خلاصه کتاب)
هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند هیچ فردی، توان انجام همه امور را ندارد و هر کس برای کار خاصی استعداد و آمادگی داشته و علاقه نشان میدهد؛ بنابراین بهسوی آن جذب شده و مطمئناً در آن کار موفق هم خواهد شد. آیا رؤیای کودکی شما اکنون تبدیل به کسبوکارتان شده است؟ چند درصد از شما آن چیزی که در کودکی آرزوی آن را داشتید، اکنون به کسبوکارتان تبدیل شده است؟ آیا شما هم مثل اکثر ایرانیها در کاری به غیر از رشته تحصیلی خود مشغول هستید؟ یا در زمینه عشق و علاقه کودکی خودتان مشغول به کار شدهاید؟ آیا میدانید عشق به کار چه موفقیت بزرگی در کسبوکار برایتان به ارمغان میآورد؟ اگر کارتان آن چیزی باشد که به آن عشق میورزید، در عمل کار با انگیزه و پر نشاطی دارید و هیچوقت از چنین کاری خسته و دلزده نمیشوید. استیو جابز در سخنرانی مشهور خود در استنفورد به این نکته تأکید کرد که بهترین راه برای انجام یک کار بزرگ، عشق ورزیدن به آن است. برای انجام هر کار بزرگی در زندگی، باید بهطور جدی عاشق آن کار بود و در انجام آن خلاقیت به خرج داد. از مارکوس باکینگهام کتابهایی مانند «گام سوم کشف خود»، «چگونه نقاط قوت خود را شکوفا کنیم»، «کشف توانمندیها» و «نُه دروغ درباره کار» در ایران ترجمه و چاپ شده است و با توجه به کتابهای کاربردی نوشته شده توسط این نویسنده، تصمیم گرفتیم آخرین کتاب مارکوس باکینگهام با عنوان عشق + کار را ترجمه و روانه بازار نشر نماییم. عشق + کار یعنی شما هر روز از توانمندیهای خود استفاده و در محل کار خود هیجانزده و با انگیزه باشید، شما حتماً بایستی در کارتان بینقص و کامل باشید، شما باید مهارتهایی را یاد بگیرید که چگونه در مراحل انجام کار، راه عشق ورزیدن به آن را پیدا کنید؛ میتوانید یاد بگیرید که انجام چه فعالیتهایی شما را به وجد میآورد و با کدام کارها احساس راحتی دارید. این کتاب درباره عشق و کار صحبت میکند. در حقیقت رابطهای بین این دو وجود ندارد. برخی معتقدند که احساسات شخصی و عشق را نباید وارد کار کرد، اما تجربه خلاف این را ثابت میکند. اگر بخواهید بهترین خود را کشف کنید باید، یک سری تغییرات را پذیرا باشیم. ما باید راهی بیابیم تا عشق را به زندگی و کسبوکارمان بازگردانیم. در این کتاب میخوانیم که عشق چیزی را به شما اضافه میکند تا زندگیتان بهدرستی طی شود و شغل و عشقتان با هم درآمیخته و تا بینهایت ادامه پیدا کند. عشق و کار، هر یک به دیگری قدرت میبخشند؛ بنابراین تنها کار مهمی که در زندگی باید انجام دهید، پیدا کردن چیزی است که به آن عشق میورزید.