مرداس در حالی که دست فرهاد رو برای خداحافظی می فشرد گفت:
سارینا؛ چشمه ای که راهش رو به طرف دریا پیدا کرده!
و تو نمیتونی مانعش بشی!
یاران تحصیلی معمولا وقتی پس از رسیدن به سن رشد، بار دیگر با هم برخورد می کنند متوجه می شوند که کمتر از آنچه فکر می کرده اند با هم اشتراک فکر و سلیقه دارند. دچار یک حالت یاس و پکری می شوند و اینحالت را ما در مهمانی آن شب رفته رفته در وجود خود احساس می کردیم. از ما سه همدرس سابق روثر فرد به داستان نویسی اشتغال داشت و وایلند دبیر سفارت انگلیس در آلمان شده بود و آنشب در تمپل هوف ما را به شام دعوت کرده بود. ولی به نظر من این دعوت او از روی کمال شوق و رغبت نبود. بلکه توام با یکنوع سردی و خشکی بود که معمولا هر رجل سیاسی باید برای این گونه مواقع حاضر در آستین داشته باشد.....
"جیمز هیلتون در سال ۱۹۰۰ میلادی در لی واقع در لانکاشایر انگلستان زاده شد. او در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد و خیلی زود به حرفهٔ نویسندگی روی آورد. نخستین رمان او با عنوان خود کاترین در ۱۹۲۰ منتشر شد. جیمز هیلتون نویسندهٔ موفقی بود و بسیاری از کارهای او تبدیل به فیلمهای سینمایی شد. از قابل توجهترین این آثار میتوان به افق گمشده (۱۹۳۳) که جایزهٔ هاوثورندن را نیز در ۱۹۳۴ دریافت داشت و خداحافظ آقای چیپس (۱۹۳۴) اشاره نمود.
جیمز هیلتون در ۱۹۳۵ از انگلستان به ایالات متحده آمریکا مهاجرت نمود و در آنجا ساکن شد. او دوبار ازدواج نمود که هر دو منجر به جدایی شد. هیلتون در ۲۰ دسامبر ۱۹۵۴ بر اثر سرطان کبد در کالیفرنیا درگذشت."