یکبار از آکیرا کوروساوا پرسیدم که چرا یکی از نماهای آشوب را آنجور قاببندی کرده؟ جوابش این بود که اگر دوربین را یک اینچ به چپ پَن میکردم کارخانهی سونی را در قاب میدیدیم و اگر دوربین را یک اینچ به راست پَن میکردم فرودگاه را میدیدیم که هیچکدام به درد یک فیلم تاریخی مثل آشوب نمیخورد.
فقط کسی که فیلم ساخته میداند چه چیزهایی در تصمیم شما دخیل است تا یک فیلم ساخته شود. این چیزها شامل محدودیتهای بودجه و گاهی الهامات الاهی است.
این کتاب دربارهی کارهایی است که باید در تولید یک فیلم انجام داد. جواب کوروساوا حقیقت سادهای را بیان میکرد و بیشتر فیلمهایی هم که در این کتاب به آنها اشاره میکنم فیلمهایی هستند که خودم کارگردانی کردهام. دلیلش این است که در مورد فیلمهای خودم دقیقاً میدانم چه راهی برای تصمیمات خلاقانهی فیلمها گرفته شده است.
برای کارگردانی یک فیلم راه درست یا راه غلطی وجود ندارد و این کتاب دربارهی طرز کار خودم است. به دانشجویان این رشته میگویم یا همهی حرفهایم را قبول کنید یا قسمتی از آن را و بقیه را دور بریزید یا اصلاً همهاش را دور بریزید.
شاید برای شما خوانندگان این کتاب، تحمل مصایبی که گروه فیلمبرداری با درست کردن راهبندان یا شب تا صبح فیلمبرداری در محلهی شما به پا میکنند، کمی ممکن شود. ما واقعاً میدانیم داریم چهکار میکنیم هر چند ممکن است شما فکر کنید کارمان را بلد نیستیم. حتا وقتی بیکار ایستادهایم کار مهمی قرار است انجام شود. برای بقیهی خوانندگان هم باید بگویم که همهی سعیام را کردهام که بگویم فیلم چگونه ساخته میشود. فیلم هم یک مقولهی پیچیدهی تکنیکی را در بردارد و هم چگونگی شکفته شدن احساسات را. فیلم هنر است. فیلم تجارت است. هم دل شما را میشکفد و هم فرحانگیز است؛ بههرحال بهترین راه زندگی است.
درعینحال باید یادآوری کنم که چه چیزهایی را در این کتاب پیدا نمیکنید. جز احساساتی که نتیجهی خود کار است راز دیگری را با شما در میان نمیگذارم. هیچ رازی دربارهی شان کانری یا مارلون براندو بازگو نمیشود. من بیشتر کسانی را که با آنها کار کردهام دوست دارم چون تولید یک فیلم کاملاً خصوصی است. همین است که در نهایت احترام چیزی دربارهی کوتاهیها و رفتارهای مخصوصشان را نمیگویم. همانطور که آنها دربارهی کوتاهیهای من حرفی نمیزنند. آخرین خواهشم این است که تحملم کنید. وقتی کارم را در سینما شروع کردم تنها شغلهایی که به زنان میدادند منشی صحنه و دستیار تدوین بود. در نتیجه وقتی به گروه فیلمبرداری فکر میکردم همهی گروه مرد بودند و خب هنوز هم بیشتر گروه فیلمبرداری مرد هستند. این است که در همهی این سالها همیشه از ضمیر مذکر استفاده کردهام. کلمهی «اکتریس» یا بازیگر زن همیشه بهنظرم تحقیرآمیز میآمده. دکتر، دکتر است؛ این است که به همه بازیگران یا برای همهی نویسندگان از «او» استفاده کردهام بدون در نظر گرفتن جنسیت افراد. در تعداد زیادی از فیلمهایی که ساختهام پلیس نقش مهمی در داستان داشته و همه پیش از آن دورهای بودهاند که زنها نقش مهمی در نیروی پلیس داشته باشند و طبیعی است که بازیگران بیشتر فیلمهای من مرد بودهاند. فیلم اولم دوازده مرد خشمگین بود. آن روزها میشد زنها را از هیئت داوران حذف کرد؛ آن هم فقط به خاطر زن بودنشان. ضمیر مذکری که بیشتر وقتها از آن استفاده میکنم مؤنث را هم در برمیگیرد. بیشتر آنها که امروز در سینما کار میکنند در مقایسه با شرایطی که من در آن رشد کردهام در شرایط خیلی بهتری پرورش یافتهاند. امیدوارم در آینده نیازی به اینجور عذرخواهی نباشد.