کتاب مدیریت افکار منفی نیک سالوپو نشر برگ و باد

حدس می زنم شما که در حال خواندن این کتاب هستید حتما در مواقعی بلعیده شدن زندگیتان با افکار منفی و اضطراب را تجربه کرده اید. من درعنوان کتاب ترکیبی از هر دو عبارت افکار منفی و اضطراب را استفاده کرده ام زیرا آنها مثل ضربات ۱-۲ مشت در ورزش بوکس هستند، باهم عمل می‌کنند مهم نیست کدام اول بیاید به هر حال شما را نابود می کنند در بهترین حالت خسته و دلسر و در بدترین صورت بشدت افسرده و حتی در فکر خودکشی خواهید بود. به همین دلیل پرداختن به این موضوع اهمیت زیادی دارد. درد و بدبختی به زندگی هیجان انگیز و لذت بخش تبدیل می شود. اگر فکر منفی سراغتان بیاید خیلی زود اضطراب هم بدنبال آن خواهد آمد. اکنون شما در چرخه سوخت گیری افکار منفی از اضطراب ویا برعکس گیر کرده اید اگر اضطراب توپ را بدست گیرد هم این امر صادق است. ممکن است تنفس شما سریع تر شود و احساس کنید ضربان قلبتان بالاتر رفته است یا متوجه می شوید که بدنتان متشنج شده همه اینها علامت اضطراب است. به این ترتیب افکار منفی در مورد احساسات مضطرب به مغز شما هجوم می آورند. این ترکیب ضربه های ۱-۲ همیشه به معنای ضعیف کردن یک حس نیستند. وقتی شما بیمار هستید می توانید چند روز در رختخواب دراز بکشید ممکن است آنقدر ضعیف باشید که نتوانید کاری انجام دهید اگر پای شما بشکند به این زودی‌ها نمی توانید به کوهنوردی بروید. به هر حال با افکار منفی شما بیشتر شبیه مرده متحرک هستید. از رختخواب بیرون می‌آیید غذا می خورید حتی ممکن است هر روز سر کار بروید. از بیرون همه چیز به نظر خوب است اما از درون پریشانی های ذهنی و احساسی زیادی وجود دارد و شما نمی‌دانید که آیا می توانید یک روز دیگر هم از پس آنها بر بیایید. برای من اینطور بود یکی دو سال از این گرفتاری رنج می بردم. کار می‌کردم اما تمام مدت خالی از انرژی بودم. افکار منفی می تواند بیشتر از ورزش کراس فیت انرژی شما را بگیرد. در مورد من اینطور بروز می‌کرد که در هنگام استرس عاطفی و ذهنی ناشی از جنگ دائمی در مغزم می توانستم به راحتی ۳ ساعت چرت بزنم. پس از چند سال فشار روز مره خیلی زیاد شد و من زیر بار آن خرد شدم. بدنم ظاهرا خوب به نظر می رسید اما از نظر درونی ویران شده بودم. مدام منفی بافی می‌کردم و بالاخره فکرهای خودکشی به مغزم خطور کرد. در بخش بعدی با عنوان سفر من می فهمید که چه اتفاقی افتاد. بهتر است قبل از رفتن به بخش بعدی توجه ویژه‌ای داشته باشیم به یک بینش کلیدی که در مورد خود من و موکلان دفترم صدق می‌کرد و آن اینکه: بطور طبیعی شما با تمام وجود مسئله، شخص یا شرایطی را که در مورد آن افکار منفی یا احساس اضطراب دارید را امتحان خواهید کرد. این اشتباهی است که شما را در این چرخه نابودی نگه می دارد: اگر من فقط چیزهایی را که در موردشان نگران هستم را اصلاح کنم و خودم را مورد انتقاد قراد دهم زندگی شاد و صلح آمیز خواهد شد. استاد من ران که البته در موردش در این کتاب مطالبی خواهید خواند می گوید: چیزهایی که شما در موردشان افکار منفی دارید مهم نیستند بلکه مشکل اصلی خود تفکرات منفی هستند و این معضل بزرگی است. کسی اینجا طرفدار سریال آفیس هست؟ - از متن کتاب -