سلام؛
تو کی هستی؟ منظورت را نمیفهمم. این چیه نوشتی؟ «هل من ناصر» یعنی چه؟ چه کمکی از من یا ما میخواهی؟ اصلاً تو کی هستی؟ ایرانی هستی یا عراقی؟ من چرا باید کمکت کنم؟ نمیدانم چه کمکی از دست من برمیآید. اینجا نوشتی السلام علیک یا مولای. همین السلامعلیک یا مولای من را به شک انداخته. و آن کلمههای غلط غولوطی که مثلاً فارسی نوشتی. منظورت را از اینکه نوشتی کمک میخواهی نفهمیدم. راست راستی تو عراقی هستی؟ چه کمکی از من یا فرماندههای من برمیآید؟ نمیدانم چرا دارم این خریت را میکنم. ممکن است برایم دردسر درست شود. میفهمی که؟ درست است که الان تیری درنمیرود و کسی کشته نمیشود؛ ولی همچین خرتوخر هم نیست که هر کی دلش خواست وردارد دو خط نامه بنویسد برای یکی که نمیداند کی هست. درست میگویم یا نه؟ حالا بگو صلح کردیم و پرچم سفید تکان تکان دادیم برای هم. این به آن معنا نیست که شما دیگر دشمن ما نیستید. حالا که چی؟ دل ما که از دست شما پرخون است. یکیاش همین خود من. برای چی باید اینجا باشم، تو این بَرّ بیابان؟ مگر خر مخم را گاز گرفته؟ این بهخاطر گندی است که شماها به خودتان زدید و ما.
-قسمتی از متن کتاب-