
صدای هقهق گریههای آسمان میآمد، صدایی که رنگ تنهایی، بوی فراق و درد دوری داشت. در همان زمان صدای بچهای میآمد. بچهای که مادرش را میخواست، نامش سوگند بود. سوگند در آن زمان هفت سال داشت. او به طراوت گل بود و پوستش به سفیدی برف میماند. نسیم بهاری صورت لطیفش را نوازش میکرد. قطرات اشک خداوند روی گونههای گلگونش میلغزید و آرامآرام روی خاک میچکید. خاک با نهایت مهربانی دستان خاکیش را باز میکرد و قطرههای بلوری را در سینهی خود جای میداد. -بخشی از کتاب-
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 545.۸۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 114 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | کوثر فروغی |
| ناشر |