حکم مرگ او در تابستان ۱۹۹۴ صادر شد. موری از مدت ها قبل انتظار داشت اتفاق ناخوشایندی بیفتد. او این را از روزی می دانست که رقصیدن را برای همیشه کنار گذاشت.
استاد پیرمن همیشه می رقصید. موسیقی اهمیتی نداشت. او به همه نوعش راضی بود. همه را دوست داشت. چشمانش را می بست و با لبخندی شیرین به آهنگ موزون می رقصید... .
-قسمتی از متن کتاب-