سفر به انتهای شب رمانی «اتوبیوگرافیکال» [یا حسبحالگونه] است. باردامو، قهرمان و راوی به جاهای مختلف سفر میکند و در تجربیات توانفرسا شریک میشود، مکانها و تجربیاتی که رماننویس سالها قبل از نویسنده شدن به آنجاها سفر کرده یا از سر گذرانده است. اما رمان «اتوبیوگرافیکال»، اتوبیوگرافی [یا حسبحال] نیست و ما نباید سفر به انتهای شب را به گونهای بخوانیم که انگار گزارشی از نوعی غریب و نامتعارف میخوانیم، و گویی جذاب بودن روایت به نحوی مدیون «راست» بودن آن است. باردامو داستانش را به زبان اول شخص بازگو میکند اما او «شخصیت»ی داخل این روایت است و این مؤلف نیست که صاف و ساده از زبان شخص خودش حرف میزند. باردامو سلین نیست و نیز سفر به انتهای شب داستانِ بخشی از زندگی سلین نیست. اما هم قهرمان و هم پیرنگ کتاب به شیوهای جالب توجه به حقایق خاصی از بیوگرافی مؤلف ارتباط پیدا میکند و به همین دلیل تحقیق حاضر با فصلی شروع میشود که ادبیات داستانی سلین را با اطلاعات مشهور و همگانی میسنجد. این مقایسه به وضوح نشان میدهد که ماهیت عجیب تصوراتِ غلط از زندگی او باید در سفر به انتهای شب جستوجو شود. این رمان با درک خلقوخوی به شدت نابهنجار مردی که آن را نوشته بیش از پیش جذاب میشود.