از دیدگاه روانشناسی، خانواده یکی از نهادهای زیربنایی بنیاد و از ساختارهای اصلی جامعه به شمار میآید که همگام با دیگر ساختارهای جامعه در راه رشد و تعالی شخصیت انسان گام برمیدارد. این نهاد مقدس طی قرون متمادی و بهخصوص در چند قرن اخیر، شکلهای متفاوتی تجربه کرده و در فرهنگهای گوناگون قالبهای متفاوتی به خود گرفته است. با وجود این، خانواده در شکلهای مختلف آن همواره کارکردهای مهمی داشته است.
مطالعهی کارکردهای خانواده از دیرباز مورد توجه علم روانشناسی قرار گرفته است، به گونهای که یکی از بخشهای مهم روانشناسی خانوادهدرمانی است که به معضلات و ناتوانی خانواده در انجام دادن وظایف و کارکردهای ناقص و شیوههای درمان آنها میپردازد. در کنار دیدگاه روانشناسی در زمینهی کارکرد خانواده، اسلام هم با پیشینهای بیش از هزار و چهارصد سال، بر تشکیل خانواده تأکید کرده است، تا جایی که نزد خداوند هیچ بنایی را محبوبتر از خانواده نمیداند.
یکی از نیازهای اساسی اعضای خانواده، نیازهای عاطفی و هیجانی آنهاست که عبارتاند از: دوست داشتن، مورد محبت قرار گرفتن، عشق ورزیدن به دیگران، مورد حمایت قرار گرفتن از سوی اعضای خانواده، شاد شدن بهواسطهی اعضای خانواده و شاد کردن آنها و مانند اینها. بعضی از نیازهای عاطفی میتواند توسط افراد خارج از خانواده برآورده شود؛ مانند دوران طبیعی رشد و مقطع نوجوانی که گرایش نوجوان به همسالان زیاد است و ازاینرو، میتواند از طریق دوستان و همسالان بعضی از نیازهای عاطفی خود را ارضا کند. اما محیطی که به شکل آرمانی میتواند نیازهای هیجانی و عاطفی اعضای خود را ارضا کند خانواده است. خانواده مهمترین و مؤثرترین نهادی است که در این زمینه نقشآفرین است. فضای ارتباطی اعضای خانواده با نوجوان و بهویژه پدر و مادر یکی از نقشآفرینترین عوامل است. نوجوان در فضای ارتباطی با دیگران ـ بهخصوص والدین ـ میتواند بر بحرانهای خود فایق آید. نحوهی پذیرش نوجوان و برقراری رابطهی مؤثر، خویشتندارانه و مثبت نیاز به شناخت ویژگیهای روانشناختی و جسمی نوجوانان دارد. همچنین آشنایی با مهارتهای مربوط به برقراری و تنظیم رابطه کمک میکند تا والدین از دانش خود در خصوص دورهی بلوغ و نوجوانی به نحو کارآمدتری در راهنمایی فرزندان خود استفاده کنند.