معرفتشناسی در فلسفه غرب جایگاه ویژهای دارد. غرب مدرن با مبنای سوبجکتیویسم و سکولاریسم و اومانیسم، توانست معرفتشناسی مدرن را جایگزین معرفتشناسی پیشامدرن نماید. معرفتشناسی پیشامدرن بر اصالت واقعیت تمرکز داشت و ذهن را ابزاری برای کشف واقع میدانست. معرفتشناسی مدرن بر اصالت ذهن تأکید داشته و درصدد کشف متصرفانه یا ساخت واقع است.
معرفتشناسی را نباید تنها یک شاخهای از فلسفه یا یک دانش مستقل دانست و با آن به صورت یک تفرّج معرفتی برخورد کرد. معرفتشناسی مدرن، مبنای نگرش و بینش و منش و کنش انسان مدرن است که تمامی دستاوردهای تمدن مدرن از جمله فلسفه مدرن، علوم طبیعی مدرن، علوم انسانی مدرن، مهندسی مدرن، صنعت مدرن، فرهنگ مدرن و سبک زندگی مدرن بر آن مبتنی است.
معرفتشناسی حِکْمی و اسلامی نیز باید این چنین باشد. همه متفکران علوم فلسفی و علوم طبیعی و علوم انسانی و علوم مهندسی و صنایع و فرهنگ و سبک زندگی در جوامع اسلامی، باید بر اساس این مدل از معرفتشناسی پیش روند. ساختن تمدن نوین اسلامی بر اساس معرفتشناسی ایدهآلیستی مدرن در حکم ساختن مثلث هشت ضلعی است که تحققاش، نشاید.
توصیه نگارنده تنها به عالمان و اهل فرهنگ مسلمان جهت بهرهگیری از معرفتشناسی حکمی و اسلامی نیست، بلکه باید اهل فلسفه را نیز توصیه کرد که علاوه بر مباحث انتزاعی معرفتشناسی باید به مباحث کاربردی آن نیز توجه داشت و معرفتشناسیهای مضاف را تولید کرد. جامعه اسلامیِ در حال پیشرفت به معرفتشناسی علوم طبیعی و انسانی و مهندسی و فرهنگ و سبک زندگی، البته با رویکرد اسلامی نیاز دارد.