من بایستی اعتراف کنم که علاقهام به مسائل محیط زیست ناشی از دوستداشتن طبیعت، گل و گیاه، جانوران، جنگل و کوهستان و یا رودخانه و دریا نیست. بالطبع من هم مثل بسیاری از انسانهای دیگر، از دیدن یک گل زیبا لذت میبرم. اما مقصودم آنست که علت علاقه خیلیها به محیط زیست به واسطه علاقهشان به طبیعت بوده که آنها را علاقمند به محیط زیست و یا درستتر گفته باشم، حفظ آن نموده است. اما در مورد من اینگونه نبوده. شاید تولد در شهر شلوغ و به هم ریختهایی به اسم تهران که مفاهیمی همچون فضای سبز و مسائل زیست محیطی هرگز در آن از اولویتی برخوردار نبوده (الا البته در سخنرانیهای مسئولین) و بزرگ شدن در خانوادهای که مثل بسیاری از خانوادههای دیگر آنقدر درگیر و گرفتار مشکلات و مسائل روزمرهشان هستند که فکر اینکه دست بچههایشان را یک روز بگیرند و باصطلاح با آنها به "طبیعت گردی" بروند هرگز به مخیلهشان خطور نمیکرد و بالاخره نداشتن ذوق، استعداد و علاقه شخصی جملگی دست به دست یکدیگر دادند و طبیعتگردی و لذت بردن از طبیعت و زیباییهای آن متاسفانه هیچوقت جزء اولویتهای زندگی من نبوده. بنابراین و به طور طبیعی، محیط زیست و مسائل آن جای خیلی زیادی در زندگی من نمیبایستی پیدا میکرد. اما اینگونه نشد و اتفاقاً من درگیریهای زیادی با مسائل محیط زیست پیدا کردم.
هر قدر فکر میکنم چگونه شد که پای من به مسائل محیط زیست کشانده شد واقعاً عقلم به جایی نمیرسد. خدا رحم کرده که مسائل زیست محیطی امنیتی نیستند! والا تصورش را بکنید من مجبور میشدم به بازجویم پاسخ دهم که چه شد و چگونه پای من به مسائل محیط زیست کشانده شد؟ شاید پیادهروی زیاد و استفاده نکردن از وسیله نقلیه شخصی باعث شوند تا محیط طبیعی اطراف زندگیم را بهتر و بیشتر ببینم و شاید هم دلایل دیگری. قطعاً و بهیچ روی نه به اندازه مسائل سیاسی و اجتماعی یا تاریخی، اما همواره گریزهایی در نوشتههایم به محیط زیست زدهام. یکی از معروفترین گزارههایم همان مقایسه مشهور میان بودجه سالیانه سازمان محیط زیست کشور با بودجه سازمانها و نهادهای فرهنگی کشور بود (در سال ۱۳۹۳، در حدود ۳۴ نهاد، سازمان، ارگان، ستاد و بنیاد فرهنگی و تبلیغاتی کشور بیش از ۶۰۰۰ هزار میلیارد تومان بودجهشان بود در حالی که بودجه سازمان محیط زیست با ۶۰۰۰ پرسنل برای همان سال ۳۰۰ میلیارد تومان بیشتر نبود). نوشته دیگرم این بود که در برابر صدها دستگاه هلیکوپترکه قوای مسلحهمان در اختیار دارند، سازمان محیط زیست چند دستگاه هلیکوپتر آبپاش برای اطفاء حریق جنگلها ندارد و معمولاً با بیل و کلنک و با سطلشن تلاش میشود تا آتشسوزی جنگلها مهار شود. به نظر خودم یک گزاره معروف دیگر هم داشتم: وقتی آقای ترامپ رئیس جمهور آمریکا خلیج فارس را "خلیج عربی" نامید و آن قشقرق به راه افتاد و بسیاری از ایرانیها در دهان ترامپ و اعراب میزدند، مننوشتم «من اگر جای خلیج فارس میبودم ضمن تشکر از ایرانیان برای داشتن آن همه عرق ملی و تعصب نژادی برای نامم، بهشان میگفتم ایکاش یکهزارم این عرق و تعصبی را که درخصوص نام من دارید/ برای پاکیزگی و آلوده نساختنم هم به خرج میدادید». بگذارید چهارمین گزارهام را که شاید بتوان آن را جمعبندی وضعیت محیط زیست در ایران دانست را هم ذکر کنم. در یکی از یادداشتهایم نوشتم: اگر یک جدول رتبهبندی بینالمللی از وضعیت محیط زیست کشورهای مختلف جهان تهیه میشد، ایران اسلامی یقیناً یکی از پایینترین رتبهها را اشغال میکرد. جالب است که علیرغم وضعیت غمانگیزمان در زمینه محیط زیست، اگر همین امروز یک همایش (بخصوص اگر «بینالمللی» هم میبود که بسیاری از مسئولین ایرانی شیفته آنها هستند) برگزار میشد، یکی پس از دیگری شرکتکنندگان ایرانی که علیالاغلب هم «اساتید حوزه و دانشگاه» میبودند در پشت تریبون پیرامون اهمیت محیط زیست در اسلام، توصیه ها، سفارشات و توجهات اسلام به طبیعت و حفظ و حراست از محیط زیست، داد سخن میدادند.