برندهی جایزهی گنکور۲۰۰۷. آلاباما، ۱۹۱۸. وقتی زلدا «زیبای جنوب»، با ستوان اسکات فیتزجرالد دیدار میکند، زندگی اسکات دستخوش دگرگونی مهمی میشود و او سوگند یاد میکند نویسنده شود: نخستین رمان او با موفقیت پرسروصدایی مواجه میشود و این زوج به شهرت میرسند؛ اما آنها هنوز کودکاند و آتش این شهرت بالهایشان را میسوزاند... ژیل لوروا بهزیر پوست زلدا میخزد تا به شادیها واندوههایش نزدیکتر شود، تا سرنوشت او را که بهدست همسر نویسندهاش نابود شده، به تصویر بکشد، و نیز جنگ او را برای بقای جسم و جانش... لوروا «رمان امریکایی» مهمش را با تلفیق واقعیت و تخیل خلق کرده است.