داستان «پَپَر، تابستان و گلهای کاغذی» ماجرای فردی زخمی است که بر اثر انفجار نارنجک و بمب در جنگ، در جنوب مجروح شده است. او در میان دردهای کشندة حاصل از تیر، به یاد پَپَر دختر همسایه میافتد که بر اثر انفجار، در ظهر تابستان، صحنهای از خونهای پاشیده شده از او بر دیوار به وجود میآید.