هر کسی میتواند جایی برای خودش دستوپا کند. بیمکانی درد مزمن این روزهاست. به من دستور دادند آسو تابان را بکشم. اما هر چه در خانهاش دنبال او میرفتم از دستم لیز میخورد. ناگهان یک پیغام دیگر رسید که آدرس را به تو اشتباه دادهاند و تو باید به خانهی روبهرو بروی؛ آسو تابان خودش دارد میمیرد و زحمت قبضروحش را یکی از این مأمورهای سالپایین که در حال گذراندن دورهی کارورزی هستند، خواهد کشید. دلم برای آن بدبختهایی که مأمورهای مرگشان در دورهی کارورزی هستند و تازهکارند، میسوزد. چون آنها هم مثل دانشجویان پزشکی وقت جراحی در بیمارستانهای دولتی، جای بهبود اوضاع، سلاخی میکنند. یکجوری جان را از بدن بیرون میکشند که انگار با پدران مُردهی آنها پدرکشتگی دارند. اول جان پای طرف را میگیرند، بعد چون کاربلد نیستند گرگیجه میگیرند. انگار میخواهند بدون سِر کردن، دندان بکشند. مادرمُرده را دهبار بالاوپایین میکنند، کلی کلنجار و کُشتی تا جان از بدن جدا شود. استادان بیهنر آنها هم درست یادشان ندادهاند که گرفتن جان مانند باز کردن یک سری دکمه است. دکمههای جانِ وصلشده به تن را باید یکییکی باز کرد و از پایینبهبالا رفت و چراغ جانگرفتهای را خاموش نمود. بعد باید بلافاصله جان را انداخت در سطل روحشویی و تا قبلِ خاک کردن جسم، حسابی اتو کرد تا برای تحویل به کمیتهی حمل، شیک و ترتمیز باشد. اما حالا دیگر هیچ مأموری جان کسی را نمیشوید. انگار دیگر باب نیست. رسم قدیمیها بود. اما این تازهکارها چی؟ یک دکمه که باز نمیشود جان را میکشند تا کلاً از تن جر بخورد. گاهی هم میشود که حین این نابلدی، جان پاره میشود و سوراخ دکمه نیز از درز درمیرود. آن وقت آن بخش از بدن جان دارد و از این پاره شدن زجر میکشد. بارها، این موضوع را هم من گفتم و هم همکاران عزیزمان، اما خب دیگر، آنها مسئولاند و خودشان بهتر سر از این کارها درمیآورند. بالاخره که این آسو تابان باید توسط یکی از این تازهکارها قبضروح شود. البته مقام مافوق نیز با ما همداستان است و گفتههایمان را به رییس منتقل میکند و هربار میفرماید: مصلحتی هست. بقیهاش به ما چه. اما از شما چه پنهان که گاهی فکر میکردم حتماً پارتیبازی است که جان بعضیها را ما باید بگیریم و جان بعضی دیگر را آنها. بالاخره حرفهایهایی که دورهی نرم جان گرفتن را دیدهاند میتوانند با اضافهکاری کار را به انجام برسانند؛ اما گمانم دانشکدهی جانگیری هدفش تربیت نسلهای هوشمند با سرعتعمل بالاتر است ، چرا که جمعیت کاندیدا برای مُردن روزافزون شده و باید یک کاری کرد.