سمیرامیس دید ایزد چنگزن از بالای کوه پایین میآید و چه با شکوه مینوازد. آنطرفتر، انسانی، مردی دید که نشسته و نی میزند. سمیرا خواست فریاد بزند «های مرد! ایزد چنگزن به زمین میآید! روی خاک بیفت.» اما مرد مینواخت. سایهی بلند خداوند چنگزن همهی دشت را میپوشاند و نزدیک میشد. نبرد چنگ و نی بود، یکی میزد و یکی مینواخت. تارهای چنگ در دستهای ایزد آتش گرفت. نیِ مرد هم سوخت. سمتِ هم حمله کردند. از دور نبردشان را میدید، میشنید. میچرخیدند. ضربه میزدند. میدانست اگر نینواز به خاک بیفتد، ایزد چنگزن آزادش میکند و میبخشدش. مرد نیزن سمت خاک نرفت. چنگ ایزد تیز شد و پهلوی نینواز را برید. مرد زمین افتاد و پهلویش قرمز شد. سمیرا دوید سمتشان. به صورت مرد نگاه کرد. کوروش بود با همان زره همیشگی.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 172 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۴۴:۰۰ |
نویسنده | علیرضا شهبازین |
ناشر | چرخ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۶/۰۵ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
آیاداستانی که گفته شده صرف داستان است یا به تاریخ ( واقعی)هم ربط دارد،چون اشتباه دارد، پریزاد واردشیر دوم درتاریخ به مرگ طبیعی می میرند،اسپاسی دختری بود که مورد علاقه داریوش پسر اردشیر بودکه اردشیرهم به او علاقه داشت وبواسطه اینکه به پسر میل داشت به معبد آناهیتا فرستاده شد وداریوش کشته شد،داریوش دوم پسر اردشیر اول نوه خشایار شاه بود واینکه جانشین اردشیر دوم ،اخوس بود که بعداز کشتن برادرهایش از جمله آریاسب بانام اردشیر سوم به حکومت رسید.