این کتاب، دفترچهی خاطرات گریسی، دختری معمولیست که در یک دنیای نامعمول، با پیشآمدهایی غریب زندگی میکند. شهر گریسی مدام مورد حملهی جنها و هیولاها قرار میگیرد. این واقعه اهالی شهر را به وجود دنیاهای امن و رهاییبخشِ موازی، یعنی آرمانشهری که در آن مرگ و بیماری و دشواری وجود ندارد، معتقد کرده است. مدتیست ابر سیاهی که به اعتقاد اهالی شهر، نشانهی شومی از وقوع یک حادثهی تلخ و مرگبار است، بالای سر خانه گریسی نمایان شده . سم برادر گریسی بیمار است و خانواده که ابر سیاه را نشانه مرگ سم میدانند، برای رهایی از این سرنوشت محتوم، سفری حماسی را به آن شهر رؤیایی آغاز میکنند.
داستان اینقدر جذاب و جالب و جادوییه که هیچوقت از روندش خسته نمیشید. به خوبی نشون میده که گاهی مجبوریم که با تلخ ترین حادثهها کنار بیایم، تا ب لکه بعدش بزرگ بشیم و دنیامون تغییر کنه. گاهی توی سفر زندگی، آدمای جدیدی رو پیدا میکنیم که مثل خانوادهان واسمون و گاهی هم خانواده و عزیزترینهامون رو از دست میدیم. با همه این تلخی ها و شیرینیها، بالا ها و پایین ها، باز زندگی ادامه داره و باید با دید جدیدی، بعد از هر اتفاق، به زندگی مون نگاه کنیم و ادامه بدیم.