نمیدانم شاید مادرم راست میگفت! پاییز فصل نحسی بود و امسال تلختر و سردتر از همیشه و من وحشت داشتم که این رد تا پاییز سال بعد ادامه پیدا کند. اما من نمیگذاشتم پاییز سالهای بعد برایم تکرار یخزدگی باشد تا من هم مثل مادرم به زمین و زمان غر بزنم و با شکایت از پاییز، زندگی یکنواختم را ادامه بدهم. زیر لب زمزمه کردم؛ من نمیذارم " کتاب "پاییز سال بعد “ نوشتهی "سمیرا ایرتوند" که توسط "نشر شقایق" به چاپ رسیده جزء راه یافتگان به مرحله دوم جایزه ادبی لیلی در بخش حرفهای در سال جاری است. داستان از جایی شروع میشود که دختری به نام جانان همراه با مادر و برادر کوچکش خانه ای در محلهای قدیمی در تهران میخرند و به آنجا نقل مکان میکنند، به رسم دیرینه اهالی محله، همسایه روبهرویی آنها برای خوشآمدگویی پا به خانه آنها میگذارند اما بازی روزگار این دو خانواده رو بیشتر به هم نزدیک میکند و این نزدیکی سبب بروز رازهای مگوی این دو خانواده میشود... کتاب به بخشی از قضاوتهای نادرست مردم نسبت به افرادی که مورد تایید آنها نیستند پرداخته است و همچنین اثر مخرب و تاثیرگذار فضای مجازی که ممکن است گریبان زندگی افرادی را بگیرد، نیز پرداخته شده و در آخر نگاهِ بد و ناپسند بعضی از افراد جامعه نسبت به کودکان دارای نقص جسمی و هوشی بخش پررنگی از قصه است. کتاب دو راوی زن و مرد دارد. ما با جانان و مانی همراه میشویم تا سر از رازهای قصه در بیاریم و همچنین نویسنده به خوبی از عهده دو راوی بودن زن و مرد در کتاب بر آمده است. در کتاب پاییز سال بعد شخصیتهای زن داستان نقش پررنگتری نسبت به مردان قصه دارند، چه شخصیت جانان که از ابتدا شخصیت ساکت و محجوبی دارد و در طول داستان شما شاهد رشد شخصیتی او میشوید و تلاش او برای حفظ زندگی شخصی و کاری خود، چه شخصیت مادرهای قصه که هر کدام به نحوی از نوع زنهای مطیع جامه هستند، اما کم کم از آن حالت مطیع بودن خارج میشوند. شخصیتهای خاکستری و یا حتی محبوب زنهای دیگر قصه همه نقشی در سرانجام کتاب داشتند.