بیرون قصهی خشم و سرخوردگیهایی است که هر روز در نهاد آتیلا ریشهدارتر میشوند. آتیلا در کودکی مادرش را از دست داده و مدتهاست با پدری زندگی میکند که پس از مرگ مادر علاقهای به بیرون رفتن از خانه ندارد و ترجیح میدهد در اتاق خودش کار کند. تنش میان او و پدرش آنقدر بالا میگیرد که آتیلا برای فرارکردن از خانه برنامهریزی میکند. سوار قطار میشود و خودش را به رودخانهی ارس میرساند. مسیر زندگی آتیلا از آن به بعد پیچیدهتر میشود.