تنتن و برفی سوار یک کشتی تفریحی هستند و خیال دارند تعطیلاتشان را در آرامش بگذرانند، اما انگار باز ماجرایی در راه است. آنها در کشتی با آقای راستاپاپولوس آشنا میشوند که به دنبال کلید یافتن مقبرهی فرعون کی-اوسخ است. تنتن که عاشق ماجراجویی است قبول میکند که در این سفر خطرناک این باستانشناس را همراهی کند. اما انگار بعضیها از شنیدن این خبر خوشحال نیستند. برای همین مدام برای تنتن پاپوش درست میکنند. از طرف دیگر، دو پلیس از همه جا بیخبر هم سایه به سایهی تنتن در حرکتاند تا او را دستگیر کنند. خلاصه اینکه اگر مسیر شما به مصر یا هندوستان افتاد و دیدید عدهای به دنبال پسری جوان با موهای طلایی میگردند، بدانید که ماجرا از چه قرار است.