داستانهای جنایی با دقت و وسواس در جزئیات رفتاری شخصیتهایشان پیش رفته و به سرانجام میرسند و ازهمینروی وجه روانشناختی این داستانها بهگونهایست که هر کارآگاهی در این داستانها، ورای پلیس بودن یا نبودنش، به مانند روانشناسی چیرهدست عمل کرده و معماهای قتلها را حل میکند. رمان «پوست بر زنگار» راهش را از مسیر دیگری آغاز کرده و پس میرود: روانشناسی به ناگه درگیر ماجرایی جنایی شده و در مسیر یافتن راز جنایتها قرار گرفته است.