- از متن کتاب:
هری: فقط بیخیال شو پسر!
هنسی: نه بیخیال نمیشم! شما بیخیال شین! شما دارین یه آدم بیگناهو اعدام میکنین! من اصلا تو عمرم اون دختره رو ندیدهم! من اصلا تو عمرم نرفتهم نرفک!
هری: اینها همه بحثِ دلیل و مدرکه. به من ربطی ندارن.
هنسی: معلومه که به تو ربط دارن. حتی بلد نیست حرف عادی بزنه، اون وقت میخواد یه آدم بیگناهو اعدام کنه! لااقل میتونستن پییر پوینت رو بفرستن
هری: من به اندازهی اون پییر پوینت نکبت کارم خوبه!
هنسی: آدمو یه مأمور افتضاح اعدام کنه. این شده زندگی من.
سید: واقعاً به اندازهی پییر پوینت کارش خوبه آقای هنسی.
هنسی: خب تا الانش که ترکمون بوده!
هری: تقصیر خود نکبتته! دستهای نکبتشو بگیرین!
(چندتایی از انگشتهای هنسی را از تخت جدا میکنند. ولی کار خیلی بیشتری ازشان برنمیآید.)
هنسی: دلیلش فقط اینه که ترسیدهم. نه؟ من معمولاً این جوری نیستم.
هری: بهت که گفتم. اگه آروم باشی، کلا برا خودت هم آسونتر میشه.
هنسی: برا من آسونتر نمیشه. من میمیرم.
هری: همه میگن تو پسرخوبیای.
هنسی: واقعا هم پسر خوبی آم.
هری: ما هم میدونیم تو پسرخوبیای.
هنسی: پس برا خاطر چه کوفتی دارین منو اعدام میکنین؟!
هری: دادگاهه که داره تو رو اعدام میکنه، نه ما.
خوب چرا دادگاه ها افراد بی گناه رو دارن اعدام میکنن نمیشه از این کار کوفتی و بد دست بکشن؟ آخه چی نصیبشون میشه با این کار لجن پول هم اگه دستشون برسه اون پول خوردن نداره چون پول پر خونه خون مردم روش هست