تا جایی که از گذشته به خاطر میآورم، همواره، مرز خیال و واقعیت، بهطور مأیوسکنندهای تار و مبهم بوده است.
سالهای عمرم صرف شد تا بفهمم همین ابهام، کلید معمای هستی من است؛ شاید به همین خاطر، سهم بیشتری از اندوه، مبارزه، مصیبت و ناامیدی نصیبم شد و درعینحال، درهایی به رویم گشوده شد که باید همیشه بسته میماند.
هنر، شعر و قلمروِِ خیال برای من ـ پسربچهای که در لهستانِ کمونیستی بزرگ شد ـ همیشه واقعیتر از حصارهای تنگ و مرزهای محدودِ سرزمینم بود. از همان اوایل کودکی، دریافتم با اطرافیانم متفاوتم و ساکن جهان مجزای انتزاعی، خیالی و موهوم خود شدم...
-قسمتی از متن کتاب-
کتابی فوقالعاده با ترجمهای روان. خوندن این کتاب رو به علاقمندان سینما و مخصوصاً رومن پولانسکی شدیداً توصیه میکنم. داستان پشت پرده فیلمها و اتفاقات مهم زندگی پولانسکی رو متوجه میشین و بعد از خوندن کتاب، تماشای فیلمهاش به شدت لذتبخش میشه براتون. ممنون از مترجم گرامی بخاطر ترجمه عالیشون