محبوبه که جذب فعالیتهای چریکی علیه حکومت محمدرضا پهلوی شده، با لورفتن خانهی تیمیشان مجبور به فرار میشود و سر از خانوادهای فقیر و محلهای عجیبوغریب درمیآورد؛ زندگی چندروزهی محبوبه در کنار خانوادهی آفاق تجربهای عجیب است: با آنها به کابارهای نزدیک شهرنو میرود، دزدی و باجگیری خانواده و اهالی محل از همدیگر را میبیند، دختری خودفروش روی دیگری از زندگی را نشانش میدهد، از اهالی محله کتک میخورد، شاهپرستیشان شوکهاش میکند و...
دشمنیهای پوچ تا سرحد مرگ، ازدواجهای عجیب، اشتیاقهای غریب به کارهای ناهنجار و روابط غیرمتداول این محله و خانواهی آفاق زیرورو کنندهی زندگی و آرمانهای محبوبه است.