دیزی میلر دختر آمریکایی ساده و سرخوش، دختری زیبا با روحی بزرگ همراه خانوادهاش راهی سفر به اروپا میشود و در یکی از جمعهای پرطمطراق و اشرافی مورد توجه قرار میگیرد. خیلی زود وینتربورن، جوانی آمریکایی که با آداب خاص یک اروپایی ریشهدار بزرگ شده، جذب دیزی میشود. وینتربورن جوان نمیداند چرا این زیبای آمریکایی قراردادهای اجتماعی و شیوههای پرتکلف زنان اروپایی طبقهی بالادست را زیر پا میگذارد؛ از سر بیاطلاعی یا از سر بیبندوباری.
شبی که دیزی زیر نور ماه در ویرانههای کولوسئوم کنار مرد جوانی به آسمان چشم دوخته، دست سرنوشت سراغش میآید و کمی بعد خوانندهی این رمان کوچک شوکه میشود.
هنری جیمز پرترهی زن آمریکایی مرموز و بهشکل خطرناکی مستقل را برای اولینبار اینجا خلق میکند؛ شخصیتی که بعدها بسط داده میشود و برای خواننده عمیق و پرجاذبه است.
چیزی که من از کتاب فهمیدم این که یه دختر که فقط دلش میخواد هر کاری دوست داره بکنه و با مرد ها معاشرت کنه بدون اینکه قصدی داشته باشه و مردم اصلا چشم ندارن و اونو پیش همه بد نام میکنن. درحالی که نه مرد هایی که باهاشون حرف میزنه بدن و نه اتفاقی میافته. این واقعا جامعه مارو نشون میده جالبه که تو خارج هم از دست این جماعت در امان نیستی