در کوچه پس کوچههای زندگی میگردد؛ این سو و آنسو، در شاهراهها، خیابانها، کوچه تنگ آشتیکنان و حتی بنبستها. او در جستجوی خوشبختی است و عشق و خرمی را میجوید برای خرید در جیبش مبلغی دارد, مبلغی که از جنس سکه و اسکناس نیست؛ خوشبختی را با اینها نمیتوان خرید. او میداند برای تهیه شادی، شور ونشاط، عشق، لذت و آرامش چه بهایی باید بپردازد. او بهای خرید همه اینها را در جیب خود دارد. هرکدام را که پیدا کند میخرد؛ سریع و بیتامل؛ به بهای سیب سرخ خوشبختی!