پروژهی پدری روایتی خواندنی از پانزده مرد ایرانی دربارهی پدریشان است؛ از روزهایی که پسر کوچکی بودهاند و خیال پدری را در سر میپروراندهاند. از روزهای بلوغ و درس و کتاب و دانشگاه و سربازی. از روزهای اولین عشق و عشق اول و ازدواج، و بالاخره پدری و رابطهی پدر و فرزندی. نویسندگان این کتاب پدران جوانیاند که کنار دغدغهی معیشت و اقتصاد خانواده، نگران رابطهاند. رابطه با همسر، رابطه با فرزند و احتمالِ تزلزل نقش اجتماعیشان پس از پدر شدن. نویسندگان پروژهی پدری هر کدام از منظری به پدریشان نگاه کردهاند و از آن نوشتهاند. از ترسها، از فقدانها، از بیماریها. بیترس از ترسهایشان نوشتهاند، بینگرانی از قضاوتِ دیگران. پدری که میفهمد خودش و همسرش نابارورند، پدری که برای اولین بار با قصهی سقط جنین روبهرو میشود، پدری که کودک اوتیستیک دارد، پدری که ناگهان پس از تولد نوزادش میفهمد کودکش سندروم داون است، پدری که میفهمد مقصر احتمالیِ خوابهای آشفتهی کودکش است، پدری که میترسد پس از تولد نوزادش رابطهاش با همسرش کمرنگ شود و به کودکِ هنوزنیامده کمی حسادت میکند، پدری که نگران اجارهی سر ماهِ خانه است و نگرانیاش را پشت دقیقههای کتابخوانی با کودکش پنهان میکند… اینها پدران پروژهی پدریاند.
کتاب خوبیه،روایت نمونه ای مردان سرزمینم در مورد پدر شدن.بعضی روایت ها روان بود،برخی سخت.با بعضی خندیدم با برخی گریه کردم...بارها و بارها روایت آخر رو خوندم.عماد کوچولو روحت شاد.