«دیگران را قضاوت نکنیم!»
این عبارتی آشناست که بارها در طول زندگی شنیدهایم و احتمالاً باز هم خواهیم شنید؛ اما واقعاً چند درصد از ما هیچوقت دیگران را قضاوت نمیکنیم؟
اگر واقعبین باشیم باید بگوییم این رقم بسیار پایین است! بله، اکثر ما نهتنها نمیتوانیم هرگز دیگران را قضاوت نکنیم، بلکه دائماً در حال قضاوت کردن آنها هستیم! گویی قضاوت در ناخودآگاه ما وجود دارد و به بخشی از وجود ما تبدیل شده است. انسان عادی صبح که از خواب برمیخیزد تا شب که به خواب میرود، با چندین نفر در ارتباط است و در تعامل با آنها دهها یا شاید صدها تحلیل انجام میدهد و قضاوت میکند. احتمالاً در بهترین حالت، انسان عقلایی در مورد مسائل و وقایع پیرامونش، ابتدا اطلاعات را جمعآوری و تحلیل میکند، سپس با استناد به تحلیل اطلاعاتش قضاوتی میکند و بعد تصمیم میگیرد. این قضاوتها بهطور ناخودآگاه شامل انسانهای پیرامونمان نیز میشود.
با این توصیف، معقولانهتر و منطقیتر به نظر میرسد که بهجای عبارت «دیگران را قضاوت نکنیم» از عبارت «دیگران را درست قضاوت کنیم» استفاده کنیم. پذیرفتن این امر به ما امکان میدهد تا با افزایش آگاهی خود دربارۀ دیگرانی که متفاوت از ما میاندیشند، متفاوت از ما رفتار میکنند و متفاوت از ما عمل میکنند، بتوانیم قضاوتهای عادلانهتری داشته باشیم؛ قضاوتهایی که البته برای اعلام عمومی نیست، بلکه امری درونی است تا بتوانیم درک بهتری از افراد و دلایل رفتارشان برای خود داشته باشیم، درکی که ثمرهاش در وهلۀ اول در زندگی خودمان پدیدار خواهد شد؛ زیرا زمانی که بتوانیم با نگرشی عمیقتر به افراد و رخدادهای اطرافمان بنگریم، بسیاری از کینهها و دشمنیهایی که آرامش ما را سلب کردهاند، از بین خواهند رفت و قادر خواهیم بود زندگی بهتر و شادتری را تجربه کنیم. در وهلۀ دوم جامعه و بهطور کلانتر دنیایی که در آن افراد بتوانند درک بهتری از همدیگر و حتی کسانی که شبیهشان نیستند داشته باشند، از صلح، آرامش و پویایی بسیار بیشتری برخوردار خواهد شد.
نویسندۀ این کتاب، کریس بیم سعی کرده است تا با بازگو کردن اطلاعاتی علمی و شواهدی تجربی، ما را با ابعاد تازهتری از درک و همدلی با افراد دیگر آشنا کند. بعد از مطالعۀ آن احتمالاً میتوانیم با افرادی همدلی کنیم که تا پیش از آن حتی نمیتوانستیم تصورش را هم بکنیم.
اگر بر این باوریم که دیگران باید ما را درک کنند و نسبت به ما همدلی داشته باشند، خودمان نیز باید ابتدا پیشقدم شویم و برای درک بهتر دیگران قدمهایی برداریم تا این چرخۀ سالم و حیاتی در جامعه بهخوبی شکل بگیرد و با پویایی به مسیرش ادامه دهد. برای تحقق این امر، باید توانایی آن را به دست آوریم که دیگران را نه از منظر موقعیتی که خودمان در آن قرار داریم، نه از پنجرۀ دیدگاه خود و نه با متر و معیار خودمان، بلکه باید پا را فراتر بگذاریم و دیگران را از دریچۀ نگاه درونی آنها به دنیا، با همان موقعیت و شرایطی که آنها در آن قرار گرفتهاند، درک کنیم.