برادبری را در ایران بیشتر به خاطر اثر مشهورش، «فارنهایت ۴۵۱»، میشناسند. اثر مشهور دیگر وی «حکایتهای مریخ» است. «میهن اکتبر»، «آدم کش خرد»، «آدم کش کوچولو»، «جمعیت»، «پیک مخصوص»، «باد»، «شب»، «دریاچه»، «عابر پیاده» عنوانهای تعدادی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «میهن اُکتبر» نویسنده به توصیف سرزمینی برآمده از سردابها میپردازد: کشوری که همیشه آخرِ سال است. کشوری که تپههایش خودِ مه و رودخانههایش خودِ ابرآلودگی است، آنجا که ظهرش تندگذر است و شفق و شبش پاسفتکنان، و نیمشبش نمیگذرد. این کشوری است برآمده از سردابها، زیرسردابها، خاکهزغال، کمدها، زیرشیروانیها و پستوها. این کشوری که مردمش خزانوارند و تنها افکارِ سرد از ضمیرشان میگذرد. مردمش میگذرند با راهپیماییهای میانتهی، با صدایی که انگاری رگبار میزند.