جایی که عاشق بودیم» نوشته جنیفر نیوِن(-۱۹۶۸)، نویسنده آمریکایی است. این کتاب در سال ۲۰۱۵ به عنوان بهترین رمان جوانان توسط سایت گودریدز و بهترین رمان عاشقانه توسط آمازون و تایم انتخاب شد.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
عوامل حواسپرتی زیاد است. سعی میکنم فرای سروصدا با رایان صحبت کنم، ولی او بیشتر حواسش به من است. موفق شدهام هفده سال و هشت ماه و دو هفته و یک روز را بدون اینکه پسری بتواند زیادی به من نزدیک شود بگذرانم. به او میگویم که عاشق دیدن منظرهام و بعد در را با هل باز میکنم و بیرون میایستم. ما با ماشینها و فرای آنها، مزارع ذرت احاطه شدهایم. هیچ منظرهای بهجز اینها نیست. سرم را عقب میبرم و ناگهان مجذوب ستارهها میشوم. رایان دستپاچه پشت سرم میآید و من تظاهر میکنم که صور فلکی را میشناسم. به آنها اشاره میکنم و دربارهی هر کدام داستانی میسازم.
فکر میکنم که فینچ حالا دارد چهکار میکند. شاید دارد در جایی گیتار مینوازد. شاید با یک دختر است. من یک گشتوگذار و اگر بخواهیم صادق باشیم، خیلی بیشتر از آن به او بدهکارم. نمیخواهم فکر کند امروز او را بهخاطر مثلاً دوستانم دستبهسر کردهام. تصمیم میگیرم همین که به خانه رسیدم دربارهی محل بعدیمان تحقیق کنم. (اصول تحقیق: جذبههای غیرمعمول ایندیانا، هر چیزیکه معمول نباشد در ایندیانا، ایندیانای خاص، ایندیانای عجیب.) باید یک کپی از نقشه هم داشته باشم تا مطمئن شوم چیزی را تکرار نمیکنم.
رایان دستش را دورم میاندازد. به گذشته میروم و به جای ایمپالا این جیپ برادر رایان است و به جای رومر و آماندا، الی کراس و النور هستند. ما در همین سینمای فضای باز هستیم و نسخهای از جان سخت را میبینیم.»
اوایلش خیلی سخت بود خوندنش درک نمیکردم ولی بعد از ۵۰ ص همه چیز روی غلتک افتاد به حدی با سبک و سیاق داستان خو میگیری که حس میکنی همراه فینچ و وایلت هستی هرچند عجیب غریب و غیر قابل درک هستن ولی تو کنارشون تجربه میکنی تک تک لحظات و تمام کلمات رو
...تا میرسی به بخش سوم و پایانی و همه چیز فرو میریزه به سختی بخش سوم و خوندم ولی بعد که بهش فکر کردم و مجدد خوندم تمام نیت نویسنده همین فصل سوم بود این که نشون بده چه احساسات و عواطفی با مرگ های پیش بینی نشده در بازماندگان ایجاد میشه واقعا نوع روایت و قلم نویسنده عالی بود ، تلخ بود واقعا هم تلخ ... ولی یه جایی تو وجودم اثر این داستان برای همیشه موند ... این که برای من مخاطب هم خیلی سوالات مثل وایلت بی پاسخ بود و این دقیقا واقعیت این اتفاق است سوالات بی جواب .... اصلا اصلا توصیه نمیکنم فیلمشو ببینید کتابش صد برابر جذاب تره
5
بهترینکتابی بود که خوندم... ۳ بار تا الان خوندمش
با تمام وجودم میتونستم احساسات تک تکشونو حس کنم
آخر کتاب واقعا از اینکه تموم شد ناراحت شدم
یه کتاب فوق العاده است حتما بخونینش :))
4
خوشخوان 🪶
تلخ ☕️
به شما که مرگ رو حادثه ای غیرقابل تکرار و عجیب میدانید توصیه میکنم .
همچنین خوندن این اثر برای کسانی که عزیزی رو از دست دادن میتونه مفید و کمک کننده باشه🤗
5
تک تک مشکلاتی که تئودور تو سن نوجوونی داشت و با پوست استخونم حس کردم.
4
مهم نیست چه برمیداریم
مهم چیزی است که باقی میگذاریم.
5
یه درد عمیقی رو با وجود خوشی های طول داستان داره:))