کارآفرینی تنها متعلق به انسانهای تحصیلکرده با سوابق اجرایی درخشان نیست. راهی باز است برای هر انسان مصممی که آمادگی دارد از قدرت تفکری که خداوند در وجود او به ودیعه نهاده استفاده کند.
از نوجوانی عادت داشتم همیشه مطالب کاربردی و جالبی که میخواندم را به تفکیک موضوعات یادداشت میکردم. یکی از تفریحات من ایده پردازی بود و همهی ایدههایم را یادداشت میکردم. از جوانی همیشه این دغدغه در ذهنم بود که چطور میتوانم مسیر درست زندگیام را پیدا کنم. به دنبال یک نقشه راه بودم.
کموبیش مطالعه داشتم و خوانده بودم برای رسیدن به هدف باید ابتدا آن را در ذهن شفاف کنیم و در مرحله بعد با نوشتن یا حتی نقاشی کردن هدف را به جهان خارج از ذهن منتقل کنیم. تصمیم گرفتم یکبار این روش را امتحان کنم. رشته تحصیلی من الکترونیک است و در اوایل جوانی دوست داشتم در یک محیط تحقیقاتی مشغول به کار شوم. یک نقاشی ساده کشیدم و تصویر اتاق موردعلاقهی خودم را طراحی کردم. یک اتاق پر از قفسهبندیهای مرتب از قطعات الکترونیک و تجهیزات اندازهگیری و آن اتاق، دفتر کار من بود. در آن نقاشی من مدیر تحقیقات آن شرکت مهندسی بودم و آنجا اتاق کار من بود.
در جریان اشتغال خودم خیلی به ماندن در یک جایگاه شغلی اصرار نداشتم؛ همیشه به فکر پیشرفت بیشتر بودم و مدام به شرکتهای مختلف رزومه میفرستادم و برای مصاحبه میرفتم. چند شغل عوض کردم و بالاخره همان شغلی که نقاشی آن را کشیده بودم را پیدا کردم. شاید باورتان نشود ولی من چند سال بعد در اتاقی شبیه به نقاشی خودم مشغول به کار بودم.
بعدازآن بود که این دیدگاه درون من تقویت شد که باید ایدهها و فکرهایم ابتدا روی کاغذ به محصول و نتیجه برسد، تا به خودم اجازه دهم یک کسبوکار مستقل ایجاد کنم. به دنبال تأییدی برای دیدگاهم بودم.
بعدازآن در چند شرکت دیگر هم کارکردم، هرکدام نقصهای خودشان را داشتند. بعضی عملکرد ضعیفی داشتند و بعضی درگیر امواج اقتصادی شدند. درهرحال برای نیروها محدودیتهایی قائل شدند که انگیزه را از نیروها گرفتند و جذابیت کار کردن را از بین بردند.
در دو سال اخیر کسبوکارهای زیادی درگیر امواج کرونا شدند؛ سود دهی خود را حفظ کردند و ثابت کردند که در همین شرایط هم میتوان موفق عمل کرد. در همین مدت شروع کردم به تحقیق و مطالعه جدی کتابهای کارآفرینی و متوجه شدم کارآفرینی یک مهارت اکتسابی است.
آموزشهای مرتبط با راهاندازی اصولی کسبوکار برای من جذابتر شد. اگر راهاندازی و توسعه کسبوکار اصولی انجام شود، در بالا و پایین شدن موجها بهراحتی در هم نمیشکند. فهمیدم برای کسب و یادگیری اصول کار به صورت حرفهای چارهای نیست جز آموزش دیدن زیر نظر یک استاد حرفهای. چند ده میلیون تومان سرمایهگذاری کردم و در یک دوره یکساله ثبتنام کردم.
در این دوره نقشه راه و مسیر گامبهگام برای من روشنتر شد و فهمیدم دیدگاهم کاملاً درست است. اگر قصد دارید یک کسبوکار مستقل و باثبات داشته باشید، ابتدا باید مؤثر بودن ایدهها و فکرهای شما روی کاغذ به اثبات برسد. این همان کاری است که کارآفرینان موفق انجام دادهاند.
این کتاب حاصل تحقیقات چند ماههی من هست تا این دیدگاه برای شما هم روشنتر شود. میخواهم برای شما بگویم «کارآفرینان موفق چه جور ایدهها و فکرهایی در سردارند، چه دیدگاهی دارند که باعث میشود موفق عمل کنند؟»
پس از کسب این دیدگاه، در اواسط کتاب کمک میکنم شما قدمبهقدم مسیر کسبوکار خودتان را ترسیم کنید و مسیر را روشنتر ببینید. طرح و ایده خودتان را روی کاغذ پیاده کنید، مهارتهای لازم برای کارآفرینی خودتان را بشناسید؛ روی کاغذ به محصول و درآمد برسید و بعد با اطمینان بیشتری حرکت کنید؛ مثل یک کارآفرین واقعی.
از آنجایی به کودکان علاقه زیادی دارم، دو فصل آخر را به آنها اختصاص دادم. با مطالعه این دو فصل میتوانید راجع به شخصیت کودکان اطلاعات خوبی کسب کنید و برای تقویت مهارتهای پایهی کارآفرینیِ کودکان از طریق بازی اقدام کنید.
کارآفرینی یک فرآیند است؛ درست مثل کاری است که یک کشاورز انجام میدهد. کارآفرین باید سه مرحله کاشت، داشت و برداشت را طی کند، راه میانبری وجود ندارد. در این کتاب بیشتر به مرحلهی کاشت و داشت میپردازیم که برای چهار دسته از افراد نوشته شده است.