لیزا پول با مادرش در نزدیکی یک برکه زندگی میکند و از زندگی در طبیعت لذت میبرد. یک روز تمساح بزرگی را در برکه میبیند و نام آن را داجون میگذارد. لیزا متوجه می شود که این تمساح برخلاف ظاهر ترسناکش چه تأثیری در حفظ تعادل محیطزیست منطقه دارد، تا اینکه یک روز مأموری برای کشتن داجون به مرداب میآید…