وقتی تجربه خشم و ستیزه گری به امری فراگیر در جامعه تبدیل می شوند، فهم این فراگیری مستلزم کنکاش در بنیادهای روانی، اجتماعی و سیاسی است که این تجربه ذهنی را در سطح جامعه ایجاد کرده اند. پیمایش های جهانی در دهه دوم قرن بیست و یکم نشان داده اند که ایران در صدر کشورهایی قرار دارد که مردمش بیشترین تجربه خشم و دیگر هیجانات منفی را طی روز داشته اند. این کتاب حاصل تتبعی نظری برای دست یابی به چهارچوبی مفهومی است که تجربه خشم را فهم پذیر تر کرده و نوری بر «تاریکخانه خشم» بیافکند. کتاب از مقوم های روان شناختی خشم شروع کرده و از طریق روابط اجتماعی و نیز الگوهای فرهنگی مرتبط با خشم، به سوی نگاهی به خشم حرکت می کند که خشم را همچون نشانگانی دال بر ناخرسندی ژرفی در جامعه می نگرد