
مسئله مرگ و زندگی
عشق، فراق و آنچه در پایان عمر اهمیت دارد
نسخه الکترونیک مسئله مرگ و زندگی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره مسئله مرگ و زندگی
آوریل اروین: برای بار چندم به خودم میآیم و میبینم در حال دست کشیدن روی بخش فوقانی سمت چپ قفسۀ سینهام هستم. از یک ماه پیش، شیئی را داخل قفسۀ سینهام دارم، یک جعبۀ فلزی ۵ در ۵ سانت که بهدست یک جراح در بدنم کار گذاشته شده که دیگر نه نامش را بهخاطر دارم و نه چهرهاش را. قضیه در جلسهای با متخصص فیزیوتراپی آغاز شد، که بهخاطر ضعف تعادل جسمانی به مطبش مراجعه کرده بودم. خانم دکتر در ابتدای جلسۀ معاینه، نبضم را گرفت، یکباره رو کرد به من و با چهرهای وحشتزده گفت: «من و شما باید همین الان بریم به واحد اورژانس! نبضتون ۳۰ تا در دقیقهست!» سعی کردم دکتر را آرام کنم. «نبضم چند ماهه که پایینه. اما نشونۀ خاصی از بیماری ندارم.» حرفم کوچکترین تأثیری روی دکتر نداشت. او ختم جلسۀ فیزیوتراپی را اعلام کرد و ازم قول گرفت فوراً با متخصص داخلی، دکتر دابلیو.، تماس بگیرم و موضوع را با او در میان بگذارم. سه ماه قبل از آن موعد، دکتر دابلیو. در جلسۀ چکاپ سالانهام متوجه نبض پایین و هرازگاه نامنظمم شده و من را به کلینیک آریتمیِ استنفورد ارجاع داده بود. در آنجا یک دستگاه پایش وضعیت نبض روی سینهام وصل کردند تا ضربانم را در یک دورۀ دوهفتهای، تحت بررسی قرار دهند. در نهایت، معلوم شد که نبضم بهطور پیوسته پایین است و هرازگاه دچار فیبریلاسیون گوش داخلی میشوم. دکتر دابلیو. برای پیشگیری از لختهشدن خون در مغز، برایم قرص الیکوئیس (نوعی داروی رقیقکنندۀ خون) تجویز کرد. اگرچه الیکوئیس از بروز سکته جلوگیری میکرد اما نگرانی تازهای را برایم رقم زد: یکی دوسالی بود که با ضعف تعادل دستبهگریبان بودم و حالا، هر بار زمینخوردن میتوانست برایم مرگبار باشد، چون محال است بتوانید تأثیر داروی رقیقکنندۀ خون را برگردانید و جلوی خونریزی را بگیرید. وقتی دکتر دابلیو. دو ساعت بعد از ارجاع متخصص فیزیوتراپی معاینهام کرد، تأیید کرد که نبضم حتی از قبل هم کندتر شده و ترتیبی داد که یکبار دیگر دستگاه پایش وضعیت نبض را روی سینهام نصب کنند تا فعالیت قلبم را بهمدت دو هفته تحت نظر داشته باشد... -از متن کتاب-
نظرات کاربران درباره مسئله مرگ و زندگی