- از متن کتاب:
انتظار کشیدن نه افسون مالیخولیایی کسالت و ملال را دارد و نه رمانتیسم حرمانزدۀ اشتیاق را. انتظار میان پهنههای خالی احساسات و عقلانیت، میان امید و ناامیدی، ملال و اشتیاق و یا حصول و بیحاصلی جا خوش میکند. کسانی که در این وادی سرگرداناند یا ناخواسته از آن سربرمیآورند، خود را در گرفتاری وجودیِ ویژهای مییابند: زمانی پیش روی آنهاست که آن را نمیخواهند.
گرچه اتاق انتظار، ایستگاه قطار یا سالن فرودگاه و لابی هتلها تنها محل گذرند، در این کتاب به این مسئله خواهم پرداخت که انتظار کشیدن در چنین مکانهایی صرفاً گذراندن و پشتسر گذاشتن زمان نیست. به باور عادی، زمانْ درگاه یا راهرویی است که قرار است از درون آن عبور کنیم بیآنکه متوجه وجودش شویم. در هنگام انتظار، لولای درِ زمان نمیچرخد و انتهای راهرو پیدا نیست. یک ساعتْ یک عمر به درازا میکشد و صف به جلو حرکت نمیکند. باید زمان را بهجای پیمودن، تاب آورد. بهجای اندیشیدن به آن، باید حسش کرد. هنگام انتظار زمان سنگین و کند میشود. چشمانتظاری چیزی است ورای تأخیری ناخواسته، اهمیت آن بیش از خودِ زمانی است که صرف میشود. بااینحال قصد من در این کتاب پرداختن به جنبۀ مثبت انتظار است حتی اگر در نگاه اول نامأنوس به نظر برسد. چیزی مانند روانه شدن جهت دیدنِ خودِ درگاه یا بازدید خودخواسته از ایستگاه قطار. از سوی دیگر، همواره میتوان به انتظار بهعنوان مفری موقت از اقتصاد «وقت طلاست» نگاه کرد؛ مثل مهلتی کوتاه برای کناره گرفتن از گذر شتابان جهان مدرن، یا مجالی کوتاه برای تأمل در خود و جهان که شاید حاصلش کشف و شهودی غیرمنتظره یا ایدهای بدیع باشد.