محبت تو ای پاره تن رسول صلیاللهعلیهوآله، ما را به زیارتگاهِ ناپیدایت کشانده است. اگر قبر تو را گم کردهایم، اما درِ سوخته را میشناسیم و تا پشت همان در به زیارت تو و محسنت میآییم. در حقیقت به عیادت پهلوی شکسته و سینه خونین و صورت کبود و تن مجروح تو آمدهایم، به یاد روزهایی که هیچکس به دیدارت نیامد.
آمدهایم تا جای میخ داغِ در، و دیوارِ خونین، و هیزمهای سوخته، و سند پاره فدک و گوشواره شکستهات را ناباورانه با چشم خود ببینیم. آمدهایم تا صدای تازیانه و غلاف شمشیر و لگد و سیلی و فریادهای دشمن را حیرت زده با گوش خود بشنویم.
شنیدهایم که در اوج غربت از آنان که به زیارتت میآیند خرسند میشوی و به استقبالشان میآیی. چه افتخاری بالاتر از اینکه امان نامه از دست تو بگیریم، و خدا به دعای تو گناهانمان ببخشاید.