ذهن ما قادر است بیآنکه خودمان بفهمیم، جزئیاتی را که از زیر چشممان در رفته، پر کند.
شاید ما خودمان خبر نداشته باشیم، اما میدانِ دید هر کسی یک نقطهی کور دارد؛ یعنی نقطهای که چشم در آنجا قادر به دیدن تصاویر نیست. بااینحال وقتی به عکس یا چهرهی کسی نگاه میکنی، علامت سیاه بزرگی را که درست روی نقطهی کورِ دیدت قرار دارد، نمیبینی و خیال میکنی که کل تصویر را میبینی.
دلیلش این است که مغزت بهطور خودکار جزئیات ازدسترفته را پر مـیکند. مغز بـیمعطلی به بررسی ناحیهی نقطهی کور میپردازد و آن قسمت را با آنچه بهنظرش میرسد باید آنجا باشد، پر میکند. ذهن تو طوری بخشی از بیناییات را راست و ریس میکند که روحت هم خبردار نمیشود.
این مثال توانایی و قابلیت بسیار زیاد ذهن را در پر کردن جزئیات از دست رفته و تغییرقوهی تشخیص و درکمان از واقعیت، نشان میدهد. ما خیال میکنیم آنچه میبینیم انعکاسی واقعی از دنیاست، اما اینطور نیست.درواقع این تاحدودی ساخته و پرداختهی ذهنمان است.
اما توانایی مغز در پر کردن جزئیات خیلی فراتر از تنظیم دیدمان است؛ مغز میتواند در طرز یادآوری رویدادهای گذشته هم تأثیر بگذارد. موقع مرور گذشته احتمالاً نمیتوانیم بهدرستی همهی اتفاقات را با جزئیاتش بهیاد بیاوریم. اطلاعات زیادی هست که باید ذخیره شود. بنابراین، ذهن ما فقط جزئیات و احساسات مهم را ذخیره میکند.