کرونا امروز به پدیدهای آشنا در زندگی همۀ ما بدل شده است، پدیدهای که گاه مایۀ ترس و وحشت است و گاه مایۀ طنز و جوک؛ ولی هرچه هست همۀ ساحتهای زندگی ما را به خودش آغشته کرده است. نزدیکترین مناسبات ما با عزیزترین اعضای خانواده و دوستان را تحت تأثیر قرار داده است، معیشت و تفریح و سفر و کار را هم عملاً برای چند ماهی به تعلیق درآورد. این روزها زندگی در سایۀ کرونا، برای همۀ ما عادی شده و به تعبیری «باید با کرونا زندگی کنیم». خانوادۀ ویروس کرونا هرچند در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی کشف شدند، اما طی یک سال گذشته دنیا را بدون حضور این ویروس نمیتوان تصور کرد. طی چند ماه اخیر کرونا یا کووید ۱۹ در تمام ساحتهای زندگی ما هست و میتوان ردپای آن را دید. در عمیقترین و نزدیکترین سطح روابط اجتماعی، در الهیات و آیینهای مذهبی، در رؤیاها و خوابهای شبانگاهی و در سیاستهای بینالمللی و مناسبات جهانی میتوان آثار کرونا را دید؛ به همین دلیل برخی جهان انسانی را به ماقبل و مابعد کرونا تقسیم کردهاند.
ورود سهمگین این ویروس به زندگی انسانی و سایهگستر شدن آن در همۀ جوانب جامعه، آن را به پدیدۀ مهمی فراتر از مسئلۀ سلامت جسمانی و یک بیماری تنفسی بدل کرده است. کرونا، زیربنای زندگی و جامعه، یعنی نظام تعاملات و روابط انسانی را تحت تأثیر قرار داده و عملاً آن را مختل کرده است، لذا همۀ ساحتهای زندگی انسانی را دربر گرفته است. آنچه اهمیت دارد درک این ابعاد فراگیر و متکثر ویروس کرونا و پیامدهای آن برای زندگی انسانی است. باید آن را پدیدهای وسیع، چندبعدی و البته سیال و متغیر دانست، که درک آن مستلزم بینش و رویکردهای میانرشتهای و چندوجهی است. هرچند زمان زیادی از ورود این ویروس به ساحتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ما نگذشته است و از همین رو سخن گفتن از آن اندکی زودهنگام به نظر میرسد، اما در حیطۀ رخدادهایی از این دست، نمیتوان منتظر گذر زمان و آرام شدن طوفان آن پدیده بود.