در لابلای برگهای تاریخ ایران زمین به پادشاهانی برمیخوریم که ایرانساز و تاریخساز بودهاند به گونهای که آوازه و شهرت آنان درون برگهای تاریخ مدفون نشده بلکه حد و مرز ایران را درنوردیده و باعث افتخار ایرانیان شده است و انسان ناخودآگاه با خود میاندیشد که اگر آن پادشاهان نبودند اکنون وجهۀ بیرونی و درونی ایران چگونه بود. یکی از این پادشاهان که ایران پُرهرج و مرج زمان خود را به ایرانی سرافراز و ناموَر تبدیل کرد شاهعباس اول بود.
شاهعباس اول قدرتمندترین پادشاه صفوی بود که به شاهعباس بزرگ و شاهعباس کبیر معروف شد. او زمانی بر تخت شاهی نشست که حکومت صفوی بسیار ضعیف شده بود و مدعیان قدرت با هرج و مرج، کشور را به آشوب کشیده بودند اما این مرد بزرگ با تدابیر کارساز و قاطع خود توانست بر بحرانی که در آغاز سلطنتش ایران را تهدید میکرد پیروز شود و با اقدامات ارزشمند خود به کشور ایران انسجام بخشد و حکومت قدرتمندی تشکیل داد که آوازۀ عظمت ایران را تا سرزمینهای دور با صدای بلند رساند.
شاهعباس جوانی بود باهوش، باتدبیر، جسور، قدرتطلب، دانشپرور و شاعرپرور، هنردوست، با ذوق و نکتهسنج، کنجکاو، قدردان و حقشناس، جویای حال مردم، خوشفکر، دوراندیش، باایمان و بااعتقاد و بسیاری صفات پسندیدۀ دیگر. اما با این حال، او از نقایص و عیوب بسیاری که فرزندان آدم کم و بیش اسیر آن هستند خالی نبود بلکه برخی از آنها را به حدّ افراط داشت. او خودخواه و مستبد بود. بیرحم و سختگیر و سنگدِل بود. بدکینه و انتقامگیر و سختکُش بود. گاهی حقناشناس و بیعاطفه بود. از خونریزی و کشتار بیگناهان باکی نداشت و گاه در هوای زنی زیبا که هرگز او را ندیده و نشناخته بود کشوری آباد را در آتش کشتار و غارت ویران میکرد. او گاه جامع اضداد میشد و ترحم و سنگدلی، پستی و بخشندگی، قدردانی و حق ناشناسی، ستمکاری و فرشتهخویی را چنان با هم میآمیخت که نزدیکانش از شناخت او عاجز میماندند.
شاهعباس سالهای طولانی و حدود ۴۳ سال با اقتدار حکومت کرد و در این دوران گفتار و کردار و پندار او در موقعیتهای گوناگون مورد توجه دوست و دشمن، اُزبک و هندی و عثمانی، و آسیایی و اروپایی قرار گرفت و جهانگردان بسیاری که در آن دوران با شکوه به ایران سفر کردند دیدهها و شنیدههای خود را نوشتند و این نوشتهها دستمایۀ حکایتهای زیبا و شنیدنی شد که از نسلی به نسل دیگر و از سینهای به سینۀ دیگر منتقل گردید تا نه تنها یاد و خاطرۀ غرورآفرین و گاه شرمسار آن دوران زنده بماند بلکه اخلاق و رفتار آنان در کشورداری و عظمتجویی برای این سرزمین الگویی برای حاکمان بعدی باشد.
از سوی دیگر شاهعباس اول یکی از شاخصترین چهرههای حکومتی در حکایتهای عامیانه است. او به دلیل نجات دادن حکومت صفوی از نابودی و رساندن ایران به قدرت گذشته، مورد تحسین عام و خاص قرار گرفت و به همین دلیل توانست در بخشی از حکایتهای عامیانۀ زمان خود و دورههای بعد راه پیدا کند. در حکایتهای منسوب به او نکتهها و ویژگیهایی وجود دارد که بسیار تکرار شده و چشمگیر هستند. برخی از این ویژگیها خصلت عمومی پادشاهان است ولی برخی دیگر ویژۀ این پادشاه هستند. در این حکایتها او بسیار زیرک و داناست، حلال مشکلات است و آرزوهای مردم را برآورده میکند، با مجازات ظالمان حمایت خود را از فقرا نشان میدهد، لباس سادۀ درویشی میپوشد، شبزندهداری میکند و با ندای غیبی از حال مردم آگاه میشود، عادل است و اهل بخشش، با فقرا ازدواج میکند، اجازه میدهد مردم عادی به سادگی در برابر او سخن بگویند و از این قبیل. با توجه به گذشتۀ تاریخی شاهعباس و ضعف اغلب جانشینان او، بخشی از این ویژگیها به شخصیت واقعی و تاریخی او باز میگردد و بخشی حاصل اندیشه و خلاقیت پدیدآورندگان این حکایتهاست و آنها در زوایای پنهان حکایت اهداف خود را پنهان کردهاند.
ما در این کتاب تلاش کردهایم که این حکایتها را که برخی دارای مستندات تاریخی است و برخی دیگر حکایتهای عامیانهای است در وصف شاهعباس که چهرهای شاخص در اینگونه حکایتها دارد، گرد هم آوریم تا علاقمندان گرامی با گوشهگوشههای شخصیت این مرد ایرانساز که یادگارهایش شامل کاخها، عمارتها، مساجد، کاروانسراها، بازارها و راهها هنوز به زیبایی در چهار گوشۀ ایران در اصفهان، قزوین، تبریز، مشهد، کرمان، شیراز و بسیاری دیگر شهرها همچون نگینی بر انگشتری این سرزمین میدرخشد آشنا شوند و عبرت گیرند.