مردان جوان با وجود اینکه روی پاهایشان تلوتلو میخوردند، نگاهشان را از پشت سر مافوق خود برنمیداشتند. بدترین اتفاق این بود که گروهبان را، که تنها راهنمای قابل اعتمادشان در این جهنم بود، از دست بدهند.
سردرگمیای وصفناپذیر بود. جوخهها در میان انفجارها به همهجا میدویدند و فریاد میکشیدند و کاپا هم به دنبال آنها دوان بود و مانند دیگران خودش را به زمین بیست متری انداخت و به پشتسر گروهبان خیره شد. این سرباز کهنهکار سیبیلکلفت، که حدود ۲۵ ساله به نظر میرسید، دوباره صدای خود را بلند کرد و فریاد زد: «دوباره بیست متر بدوید و جمع شید! حالا!» و مثل فنر خود را به بالای تپه شنی جلوتر پرتاب کرد.
از بیست سرباز جوانی که کاپا را در آن روز همراهی میکردند، فقط دو نفر زنده ماندند. عکاس قبل از اینکه مجبور شود با یک تانک آبیخاکی به یکی از کشتیهای متحدین برگردد، فقط وقت داشت چند عکس فوری از همان صحنههای نخستین در چند متر اول جنگ بگیرد. البته با وجود اینکه عکسها آنچنان کادربندی خوبی نداشتند و کمی از فوکوس خارج شده بودند، ولی اولین شاهدان رهایی اروپا قلمداد میشدند. روز بعد، آنها در صفحه اول روزنامههای انگلیس به چاپ رسیدند و دنیا توانست بازی نهایی جنگ برای آزادی جهانی را به تصویر بکشد.