تمامی ابنای بشر، چونان هستندهای اندیشهورز ناخواسته در ضیافت باشکوهِ عالم هستی شرف حضور یافتهاند. ما میهمانان بزمی کبریایی هستیم که زمین و آسمان، کهکشانها و ستارگان، آفتاب و مهتاب، کوهها و دریاها، جمادات و نباتات، حوریان و وحوش، جن و انس، تاریخ و جغرافیا، فرهنگ و تمدن، زبان و دیگران بسان میزبانانی در نهایتِ سخاوتمندی پذیرای ما شدهاند.
بهراستی، راز نهفته در این همایش شکوهمند چیست؟ و در ورای این قصۀ اسرارآمیز عالم هستی، کدامین حقیقت از پس پرده اینگونه طنازانه سخن میگوید؟
از این خاستگاه، پرسشهای جانسوز بیشماری یکی پس از دیگری سر برمیآورند و شعلههای آن به وجود آدمی و مناسبات او با عالم هستی نور و گرمی ارزانی میدارد.
واکاوی واژگان و گفتمانهای زبانی نشان میدهد که از هنگامۀ هبوط در این عالم، بر لوح وجودمان سطرهای پُرشماری نگاشتهاند که پیش از شناخت وجود حقیقی خود، در گام نخست باید از این سطور و معانی نهفته در آنها رمزگشایی شود. پردههای ماهوی و خودهای کاذب را باید یکی پس از دیگری با شمشیر بُرّان ابرانسانی هستنده، حرّاک، فکور، جسور و پرسشگر درهم درید تا به کُنه وجود خود و حقیقت هستی خویش راه یافت. باید از دیار «چیستیها» به سرزمین «چراییها» هجرت کرد تا ضرورت دعوت هر هستندهای در این میهمانی عظیم را نه با دانشی حصولی، بلکه با معرفتی حضوری دریافت.