سخنوری یا خطابه فنی است که به وسیلهی آن گوینده شنونده را به سخن خود اقناع و بر منظور خویش ترغیب میکند.
پس غرض از سخنوری همین دو نتیجه است که شنونده سخن گویندهی را بپذیرد و بر منظور او برانگیخته شود.
گویندهیی که این فن به کار میبرد خطیب و سخنور نامند و سخنی را که این فن در آن به کار برده شود خطبه و خطابه و نطق و گفتار خوانند.
چون انسان باید با همجنسان خود زندگانی کند و وسیلهی مهم ارتباط مردم با یکدیگر سخن گفتن است، هرکس غالباً محتاج میشود که سخنوری کند تا دیگران به مقصود او بگرایند. پس بسیاری از مردم همهجا و همه وقت دانسته یا ندانسته سخنوری به کار برده و میبرند و نمیتوان گفت این فن در کجا و چه زمان آغاز کرده است، جز اینکه هرجا و هرگاه مردمی که با هم بسر میبردهاند گروه فراوان نبوده یا زندگانی آنها ساده و مختصر و بیطول و تفصیل بوده است. البته سخنوری موضوع نداشته یا کم اهمیت بوده است و هرچه زندگانی اجتماعی قوّت گرفته و طول و تفصیل یافته یا نکتهسنجی اهل معرفت ترقی کرده پایهی سخنوری بالا رفته و ضرورت و اهمیت گرفته است.
من کمی از صفحات رو خواندم شاید نشه رو نظر من حساب کرد ولی نتوانستم ادامه بدم گرچه شور زیادی برای خوندن داشتم ولی خورد تو ذوقم کتاب بشکل عجیبی مانند کتابهای تعبیر خواب نوشته شده ادبیات عجیبی داره ولی بهتره خودتون بخوانید و قضاوت کنید به هرحال سلیقه ای هست