... به راستی انتظار سخت است، آن همدر سختترین دوران؛ دوران تاریک غیبت، دورانی که دزدان راه، از کمی یاران باوفا و صدها نابسامانی دیگر سوء استفاده نموده و همه هستی انسانها را به تاراج میبرند.
آیا نباید در فکر یک راهنما بود؟
آیا نباید برای رهایی از این همه سختیها و ناملایمات اندیشید؟
آیا نباید به جهت نیامدن آن مصلح جهانی دل واپس شد؟
آیا نباید چشم به راهِ تابش آن آفتاب هستی شد؟
آری، منتظر میاندیشد و برای رسیدن به محبوبش در تلاش و تکاپو است، او علّت تأخیر ظهور نور را جویا میشود، تاریخ را بررسی میکند، گذشته را با دقّت و تأمّل مینگرد تا علل طولانی شدن ظهور نور را بدست آورد و آنها را یکی پس از دیگری از میان بردارد.
او در راه کمال انسانی حرکت میکند و میخواهد به زودی با ظهورِ این نور الهی، جهان پس از آن که در منجلاب ظلم وستم، فساد و شهوت افتاده و در تاریکی جهل و نافرمانی فرو رفته به رهبری آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی علیهالسلام به جهانی سبز و خرّم، پر از عدل و داد و قسط تبدیل گردیده و با علم و دانش و مهر و محبّت روشن و آباد گردد.