نوه ی پادشاه بود. پادشاه روم آن زمان. می شود قسمتی از اروپای خودمان. ملیکا شاهزادهای بود در ناز و نعمت، در آرامش و آسایش. زیبا بود و متفاوت، آزاد بود برای خودش. همه مقابلش مطیع بودند و همه چیز فراهم؛ اما شاهزاده بودن یک لذت نبود برایش. قصر و پول و موفقیت... برایش یک فرصت بود. فرصتِ ملکه بودن. ملکه قدرتمند است. هرجایی، هرکاری، هرجوری، انجام می دهد... او قدرتش را نگه داشته بود برای نگهداشتن خودش. مسیحی پاکدامن بود. در قصر، هرکس قدرت لذت بردن از هر چیز و... داشت. او لذت، عفت و حیا را. چنان نشان داده بود که همه ی لذتمندها هم برایش شأن و جایگاه قائل بودند.