راوی داستان سال مرگ دخترعمه ها یک مرد است که زندگیاش را از خاطرات کودکی تا زمان حال روایت میکند. راوی داستان دو دختر عمه دارد بهنامهای زینب و زهرا، آن ها هم یک دختر عمه دارند به نام فرزانه و راوی هم به فرزانه دختر عمه می گوید. داستان علاقه مرد به دختر عمهها عجیب است هم آنها را دوست دارد هم آنقدر این حس قوی نیست که پا پیش بگذارد، زینب ازدواج میکند اما در سیسالگی خودکشی میکند، وقتی زهرا به مراسم خواهرش آمده بوده در راه برگشت تصادف میکند و میمیرد. راوی در مراسم زهرا فرزانه را دوباره میبیند و میفهمد تمام مدت عاشق فرزانه بوده است. خاطراتش را میگردد و میفهمد بیش از چیزی که فکر میکرده به فرزانه علاقه داشته است، شمارهشان را به هم میدهند اما یک ماه از هم بیخبر هستند که راوی میفهمد فرزانه به کما رفته است. داستان اتفاقات زندگی راوی همچنان ادمه دارند و ریم سریع داستان شما را خسته نمیکند.