چاره ای نداشت. او تنها دکتر آن ناحیه بود و تیمارستان نیروی متخصص نیاز داشت. او باید به شهرش خدمت می کرد. بدون شهر خوب زندگی خوبی نمی داشت. هر چه باشد برادرش هم دیوانه بود. او یک انقلاب بزرگ در تیمارستان پدید اورد. به جای آنکه به بیماران بگوید افکار شما غلط است تصمیم گرفت از ان افکار استفاده کند. مثلا به افراد معتقد به موجودات فضایی می گفت اگر شما ورزش کنید می توانیم با انها مبارزه کنیم و یا به افراد معتقد به توطعه می گفت که اگر داروهایتان را بخورید این قضایا را با پلیس بررسی خواهد کرد.